1. a halting gait
گام برداری لنگان لنگان
2. a halting speech
سخن پر از تته پته
3. a unilateral halting of nuclear tests
متوقف ساختن یک جانبه ی آزمایش های اتمی
4. the young poet's halting verse
شعر ناموزون شاعر جوان
5. In a halting voice she said that she wished to make a statement.
[ترجمه ترگمان]با صدای گرفته گفت که می خواهد یک بیانیه صادر کند
[ترجمه گوگل]او در یک مکالمه متوقف شد و گفت که آرزو می کند بیانیه ای بنویسد
6. The police were halting traffic on the parade route.
[ترجمه موسی] پلیس در حال توقف ترافیک در مسیر رژه بود.
[ترجمه ترگمان]پلیس ترافیک را در مسیر رژه متوقف کرد
[ترجمه گوگل]پلیس ترافیک را در مسیر رژه متوقف کرد
7. Shyness made the boy speak in a halting manner.
[ترجمه موسی] کمرویی پسر باعث شد که به شکلی با لکنت صحبت کند.
[ترجمه ترگمان]خجالتی باعث شد که پسر با یک مکث کوتاه حرف بزند
[ترجمه گوگل]خجالتی باعث شد که پسر صحبت کند
8. He spoke quietly, in halting English.
[ترجمه موسی] او آرام و با مکث انگلیسی صحبت می کرد.
[ترجمه ترگمان]او به آرامی حرف می زد و به زبان انگلیسی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او بی سر و صدا گفت، در توقف انگلیسی
9. None has succeeded in halting the spread of violence.
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام موفق نشدند گسترش خشونت را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]هیچکس موفق به توقف گسترش خشونتها نشده است
10. The cancer research computer system crashed, halting vital research and ran up a bill of £000 making the calls.
[ترجمه ترگمان]سیستم کامپیوتری تحقیقات سرطان سقوط کرد، تحقیق حیاتی را متوقف کرد و یک اسکناس ۱۰۰۰۰ پوندی را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]سیستم کامپیوتری تحقیقات سرطان سقوط کرد، متوقف کردن تحقیقات حیاتی و اجرای لایحه ای از £ 000 ایجاد تماس
11. I watched the last one turn, slowly, halting before it was smoothed down.
[ترجمه ترگمان]آخرین حرکت را تماشا کردم، آرام، آرام، قبل از اینکه صاف شود مکث کردم
[ترجمه گوگل]من آخرین را دیدم، به آرامی، متوقف شد، قبل از اینکه آن را مالش گرفت
12. Halting in front of the mirror in the front room, the mirror that he had forced her to stare into, she winced.
[ترجمه ترگمان]در مقابل آینه در اتاق جلوی آینه ایستاد، آینه که او را مجبور کرده بود به او خیره شود، خود را عقب کشید
[ترجمه گوگل]او در حالی که در جلوی آینه در اتاق جلو ایستاده بود، آینه ای که او را مجبور به خیره شدن به او کرده بود، سرگردان بود
13. The initial, halting conversation would be about Masai bravery and the importance of showing no pain.
[ترجمه ترگمان]صحبت اولیه و توقف در مورد شجاعت Masai و اهمیت نشان دادن هیچ دردی نبود
[ترجمه گوگل]گفتگو اولیه و متوقف کردن در مورد شجاعت ماسیایی و اهمیت نشان دادن درد است
14. Four photographers scampered round the podium, halting to squint through their viewfinders and freeze the scene with their flashlights.
[ترجمه ترگمان]چهار عکاس از روی سکو فرار کردند و ایستادند تا نیمه بسته وارد شوند و با چراغ قوه صحنه را مسدود کنند
[ترجمه گوگل]چهار عکاس در اطراف حیاط خلوت به زمین افتادند و به چشم اندازهای خود نگاه کردند و صحنه را با چراغ قوه خود مسدود کردند