کلمه جو
صفحه اصلی

headstone


معنی : سنگ قبر، سنگ زاویه، سنگ مزار، سنگ روی گور، سنگ بنیاد
معانی دیگر : سنگ قبر (که معمولا به طور عمود در سرگاه قبر کار گذاشته می شود)، سنگ روی گور که راست وامیدارند، سنگ پی، سنگ روی گور که راست وامیدارند، سنگ قبر، سنگ بنیاد، سنگ زاویه

انگلیسی به فارسی

سنگ روی گور(که راست وا میدارند)،سنگ قبر،سنگ پی ،سنگ زاویه


سنگ قبر، سنگ مزار، سنگ روی گور، سنگ بنیاد، سنگ زاویه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a memorial stone, usu. engraved, set at the head of a person's grave; gravestone.

• tombstone, gravestone, grave marker
a headstone is a large stone at one end of a grave, showing the name of the dead person.

مترادف و متضاد

سنگ قبر (اسم)
cairn, tombstone, gravestone, headstone, ledger stone

سنگ زاویه (اسم)
quoin, cornerstone, headstone

سنگ مزار (اسم)
headstone

سنگ روی گور (اسم)
headstone

سنگ بنیاد (اسم)
headstone

جملات نمونه

1. The grave was marked by a simple headstone.
[ترجمه ترگمان]قبر را با یک سنگ قبر ساده علامت گذاری کرده بودند
[ترجمه گوگل]قبر توسط یک سنگ قبر ساده مشخص شده است

2. She left the inscription on her headstone up to her parents.
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر را روی سنگ قبر او گذاشت و به پدر و مادرش داد
[ترجمه گوگل]او کتیبه را بر روی سنگ قبرش گذاشت تا پدر و مادرش

3. He seeks to blackmail Headstone but succeeds only in driving the man to desperation.
[ترجمه ترگمان]او به دنبال اخاذی headstone است، اما تنها موفق می شود مرد را ناامید کند
[ترجمه گوگل]او به دنبال سرقت است اما موفق می شود فقط به رانندگی مرد به ناامیدی

4. The harbor; suddenly, was a coastal graveyard, one headstone overturning, and one plot coming undone.
[ترجمه ترگمان]بندر، ناگهان گورستان ساحلی بود که یک سنگ قبر واژگون شده بود و یک نقشه از بین می رفت
[ترجمه گوگل]بندرگاه؛ به طور ناگهانی، یک قبرستان ساحلی بود، یکی از سنگها سرازیر شد، و یک طرح ناپدید شد

5. His headstone is embossed with a 1950s model Chevrolet stock car and his trademark No.
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر او با مدل خودروی شورلت مدل ۱۹۵۰ و علامت تجاری شماره No ساخته شده است
[ترجمه گوگل]سنگ قبر او با یک مدل سهام 1950s مدل Chevrolet و شماره علامت تجاری آن برجسته شده است

6. Now I looked at the headstone, kicked a few rocks, tried to experience a feeling of loss.
[ترجمه ترگمان]حالا به سنگ قبر نگاه کردم، چند تا سنگ پرت کردم، سعی کردم احساس فقدان را تجربه کنم
[ترجمه گوگل]حالا به سنگ قبر نگاه کردم، چندین سنگ را لگد می زدم، احساس سوزش کردم

7. There was no headstone, but it was neatly tended and there were fresh flowers in a stone jar.
[ترجمه ترگمان]روی سنگ قبر سنگی نبود، اما مرتب از آن مراقبت می شد و گل های تازه در ظرف سنگی قرار داشت
[ترجمه گوگل]هیچ سنگهای قیمتی وجود نداشت، اما به طور منظم تمایل داشت و در گلدان سنگی گل های تازه وجود داشت

8. You could install a reverse periscope in your headstone so morbid voyeurs could come ogle you.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یه periscope رو روی سنگ قبر خودت نصب کنی که بتونی تو رو زیر نظر داشته با شه
[ترجمه گوگل]شما می توانید یک پریسکوپ معکوس را در سنگ قبر خود نصب کنید، به طوری که شما می توانید آنها را از بین ببرید

9. Alongside the headstone rested a small, heart - shaped rock, slightly cracked, painted by our artist daughter.
[ترجمه ترگمان]در کنار سنگ قبر، سنگ کوچکی شکل قلب کوچک، کمی ترک خورده، که توسط دختر هنرمند ما نقاشی شده بود، قرار داشت
[ترجمه گوگل]در کنار سنگ قبر، یک سنگ کوچک، قلب شکل، کمی شکسته، رنگ شده توسط دختر هنرمند ما بود

10. Dark red marble headstone placed on one side of the helmet and bronze casting Battle Flag, a symbol of military honor and eternal life.
[ترجمه ترگمان]سنگ قبر سنگی سیاه و سیاه بر روی یک طرف کلاه ایمنی و پرچم جنگ، نماد شرافت و زندگی ابدی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]سنگ آهک سنگ مرمر قرمز در یک طرف کلاه و برنز ریخته گری Battle Flag، نماد افتخار نظامی و زندگی ابدی قرار گرفته است

11. A headstone praised by Templars is the key.
[ترجمه ترگمان]یه سنگ قبر که شوالیه ها می پرستیدند کلید هستن
[ترجمه گوگل]سرچاهی که توسط Templars مورد ستایش قرار گرفته، کلید است

12. He walks through deserted snow-lined streets and arrives at the graveyard to find Sue already kneeling beside the headstone commemorating their children.
[ترجمه ترگمان]او از میان خیابان های پر از برف قدم می زند و به گورستان می رود تا سو را ببیند که در کنار سنگ قبر بچه شان زانو زده بود
[ترجمه گوگل]او از طریق خیابان های برافروخته بیرون می رود و به قبرستان می رسد تا سو را پیدا کند و در حال زانو زدن در کنار سنگ های قیمتی برای یادبود فرزندان خود است

13. It was Ernst Neizvestny who was later asked to make the headstone for Khrushchev's grave.
[ترجمه ترگمان]این ارنست Neizvestny بود که بعدا از او خواسته شد سنگ قبر خروشچف را پیدا کند
[ترجمه گوگل]Ernst Neizvestny بود که بعدها خواسته شد که سنگ قبر برای خروشچف را بسازد

14. Sethe was deeply touched by her sweet name; the remembrance of glittering headstone made her feel especially kindly toward her.
[ترجمه ترگمان]از شنیدن نام زیبای او عمیقا متاثر شده بود؛ خاطره قبر سنگی درخشان او را به خوبی نسبت به او احساس می کرد
[ترجمه گوگل]Sethe عمیقا توسط نام شیرین او لمس شد؛ یادآوری سنگ قبر پر زرق و برق باعث شد که او به خصوص به او مهربان باشد

پیشنهاد کاربران

headstone ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: سرسنگ
تعریف: سنگ یادبودی که در بالای گور به صورت ایستاده قرار می گیرد


کلمات دیگر: