1. to impugn one's honesty
صداقت کسی را زیر سئوال بردن
2. i don't mean to impugn his motives
منظورم این نیست که نیت او را مورد تردید قرار بدهم.
3. There were no real grounds for impugning the decision.
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای انکار این تصمیم وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ دلیلی برای محکوم کردن تصمیم وجود نداشت
4. The Secretary's letter questions my veracity and impugns my motives.
[ترجمه ترگمان]نامه دبیر صحت مرا مورد سوال قرار داده و انگیزه های من را تایید می کند
[ترجمه گوگل]نامه وزیر امور خارجه به من اطمینان می دهد و من انگیزه های من را محکوم می کنم
5. Are you impugning my competence as a professional designer?
[ترجمه ترگمان]آیا شما صلاحیت مرا به عنوان یک طراح حرفه ای انتخاب کرده اید؟
[ترجمه گوگل]آیا مهارت من را به عنوان یک طراح حرفه ای محکوم می کنید؟
6. I did not mean to impugn her professional abilities.
[ترجمه ترگمان]من قصد این کار را نداشتم که از توانایی های حرفه ای او تکذیب کنم
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که توانایی های حرفه ای خود را محکوم کنم
7. Political combatants now routinely impugn the very moral fiber of their opponents.
[ترجمه ترگمان]اکنون رزمندگان سیاسی به طور معمول از تاروپود اخلاقی مخالفان خود تجاوز می کنند
[ترجمه گوگل]رزمندگان سیاسی اکنون به طور مرتب فی الواقع اخلاقی مخالفان خود را محکوم می کنند
8. Without impugning the motives of any believer in this, I point out that it reeks of a vile and dangerous racism.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه انگیزه های هر believer را زیر سوال ببرم، به این نکته اشاره می کنم که آن بوی یک نژاد زشت و خطرناک می دهد
[ترجمه گوگل]بدون محکوم کردن انگیزه های هر ایماندار در این، من اشاره می کنم که آن را از یک نژادپرستی خطرناک و خطرناک بازمی دارد
9. Gerlick has filed a complaint impugning the judge's integrity.
[ترجمه ترگمان]Gerlick شکایتی علیه تمامیت قاضی ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]Gerlick شکایت ادعای یکپارچگی قاضی را مطرح کرده است
10. Nobody can impugn his ability.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند توانایی او را درک کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمیتواند توانایی او را محکوم کند
11. Pollutions which attract substantial publicity risk impugning the agency's competence.
[ترجمه ترگمان]pollutions که ریسک تبلیغاتی قابل توجهی را به خود جلب می کنند، صلاحیت این موسسه را به خطر می اندازند
[ترجمه گوگل]آلودگی هایی که خطر ابتلا به مخاطرات قابل ملاحظه ای را دربر می گیرند، باعث تضعیف صلاحیت سازمان می شود
12. I do not impugn the sincerity of the protesters against China's hosting of the Olympic Games.
[ترجمه ترگمان]من صمیمیت معترضان در مقابل میزبانی چین از بازی های المپیک را انکار نمی کنم
[ترجمه گوگل]من صمیمیت معترضان را نسبت به میزبانی بازی های المپیک چین محکوم نمی کنم
13. I wish in no way to impugn the potential validity of gradualism.
[ترجمه ترگمان]من به هیچ وجه نمی خواهم اعتبار بالقوه gradualism را فاش کنم
[ترجمه گوگل]من هیچوقت آرام نخواهم توانست اعتبار بالقوه تدریجی را محکوم کند
14. And of course, they rightly impugn all meat, not just "red" meat.
[ترجمه ترگمان]و البته، آن ها به درستی تمام گوشت و نه فقط گوشت قرمز را از بین می برند
[ترجمه گوگل]و البته، آنها به درستی تمام گوشت، نه فقط گوشت قرمز را محکوم می کنند