کلمه جو
صفحه اصلی

cobble


معنی : سنگ فرش، سنگ فرش کردن
معانی دیگر : تعمیر یا وصله کردن (کفش و غیره)، پینه دوزی کردن، وصله پینه کردن، با قلوه سنگ فرش کردن، رجوع شود به: cobblestone، (به صورت جمع) رجوع شود به: cob coal

انگلیسی به فارسی

سنگ‌فرش، سنگ‌فرش کردن، پینه‌دوزی


کوبیده شدن، سنگ فرش، سنگ فرش کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cobblestone.

(2) تعریف: (pl.) coal, in large lumps.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cobbles, cobbling, cobbled
• : تعریف: to pave using cobblestones.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cobbles, cobbling, cobbled
(1) تعریف: to make or repair (shoes or boots).

(2) تعریف: to assemble crudely or hastily.

• naturally rounded stone (especially such a stone used in paving a street); unprofessional or shabby work
pave with cobblestones (smooth rounded stones); repair shoes
cobbles are the same as cobblestones.
if you cobble something together, you make it roughly and without spending much time or effort on it; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] سنگریزه - قلوه سنگ صاف - قلوه سنگ - سنگپاره

مترادف و متضاد

سنگ فرش (اسم)
flagging, flag, flagstone, cobble, paving, cobblestone, pavement, macadam, pediment

سنگ فرش کردن (فعل)
flag, cobble, macadamize, pave

جملات نمونه

1. I just had to cobble this meal together from what I had in the fridge.
[ترجمه ترگمان]من فقط باید این غذا رو از چیزی که توی یخچال داشتم رو با هم لمس کنم
[ترجمه گوگل]من فقط مجبور بودم این غذا را از آنچه که در یخچال داشتم بریزم

2. You can cobble it together from any old combination of garments.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید آن را از هر ترکیب قدیمی لباس از هم جدا کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید آن را از هر ترکیبی از لباس های قدیمی بکشید

3. The cart clattered over the cobble - stones.
[ترجمه ترگمان]گاری از روی سنگ ها به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]سبد خرید بیش از بلوک سنگ - سنگ

4. The Wisconsin experiment proved one could cobble together a fair approximation of a prairie.
[ترجمه ترگمان]تجربه ویسکانسین ثابت کرد که می توان تقریب خوبی از چمن زار چمن را کنار هم گذاشت
[ترجمه گوگل]آزمایشی ویسکانسین ثابت کرد که میتواند یک تقریب منصفانه از یک پرپیچ و خم را با هم ترکیب کند

5. You must cobble together whatever both / and hybrid design will get the job done.
[ترجمه ترگمان]شما باید هر دوی آن ها را به هم متصل کنید و هر دو طرح ترکیبی کار را انجام خواهند داد
[ترجمه گوگل]شما باید هرچه طراحی هر دو / و هیبرید را به هم بزنید کار را انجام می دهید

6. Gramm had hoped to cobble a winning coalition of social and economic conservatives.
[ترجمه ترگمان]Gramm امیدوار بود که ائتلاف برنده محافظه کاران اجتماعی و اقتصادی را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]گرام امیدوار بود که یک ائتلاف برنده از محافظه کاران اجتماعی و اقتصادی برنده شود

7. They cobble workings together from whatever they can scrape up.
[ترجمه ترگمان]با هم مشکلاتی رو دارن که میتونن با هم ون جور کنن
[ترجمه گوگل]آنها کارهای مختلف را از بین می برند

8. It is not that difficult to cobble together a budget that could at least appear to be balanced within five years.
[ترجمه ترگمان]تعیین بودجه که حداقل به نظر می رسد در عرض پنج سال متعادل به نظر برسد، دشوار نیست
[ترجمه گوگل]این به آن معنی نیست که با توجه به بودجه ای که ممکن است حداقل ظرف پنج سال به نظر می رسد متعادل باشد، با هم مخلوط شود

9. Still I managed to cobble a list together.
[ترجمه ترگمان]با این حال تونستم یه لیست رو باهم جور کنم
[ترجمه گوگل]با این حال من توانستم لیستی را با هم ترکیب کنم

10. Ph. D. recipients often cobble together fellowships, temporary positions or postdoctoral programs; the lucky land a job that might lead to tenure, which guarantees employment and academic freedom.
[ترجمه ترگمان]دکترا د دریافت کنندگان اغلب با هم fellowships، موقعیت های موقت یا برنامه های postdoctoral را کنار هم جمع می کنند؛ این کار شانس شغلی است که ممکن است منجر به دوره تصدی شود، که اشتغال و آزادی دانشگاهی را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]اغلب متقاضیان Ph D اغلب با کمک مدرک، جایگاه موقت و یا برنامه های پس از مدرک همکاری می کنند؛ سرزمین خوش شانس یک شغل است که ممکن است منجر به منسوخ شدن شود، که کار اشتغال و آزادی دانشگاه را تضمین می کند

11. Stylist is surrounded with the cobble of black and white alternate with in gazebo all round, the style is fashionable and halfback.
[ترجمه ترگمان]این سبک با the سیاه و سفید در تمام اطراف احاطه شده است، سبک لباس مد و halfback است
[ترجمه گوگل]سبک با استحکام سیاه و سفید متناوب در سراسر اطاق گاباپو، سبک مد روز و نیمه باز است

12. She lives in a brownstone in Cobble Hill with her partner, Jim Strouse, and their children, Magnolia, three, and Grover, one.
[ترجمه ترگمان]او در یک خانه مجلل در تپه cobble با شریک زندگی خود، جیم Strouse، و فرزندانشان، ماگنولیا، ۳ و گراور، یکی از آن ها زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او با شریک زندگی خود، جیم استروئوس و فرزندان خود، Magnolia، سه، و گروور، یکی، زندگی می کند

13. The chair took him half a day to cobble up.
[ترجمه ترگمان]یک روز بعد از آن صندلی او را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]صندلی او را نیمی از روز به انباشته شدن

14. They don't just go out and cobble together airplanes and bridges.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط بیرون نمی روند و هواپیماها و پل ها را کنار هم قرار می دهند
[ترجمه گوگل]آنها فقط نمی توانند هواپیما و پل ها را با هم مخلوط کنند

a cobbled street

خیابان سنگ‌فرش (شده)


پیشنهاد کاربران

جمع و جور کردن - سر هم کردن - ردیف کردن - جفت و جور کردن -

pebble ::: سنگریزه

cobble :::: قلوه سنگ

cobble ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: قلوه‏سنگ
تعریف: قطعه‏سنگی نسبتاً گرد به قطر 64 تا 256 میلی متر


کلمات دیگر: