کلمه جو
صفحه اصلی

trainer


معنی : فرهیختار
معانی دیگر : فرهیختگر، مربی، ارمگان، تربیت کننده ی حیوانات (اهلی یا سیرک و غیره)، پروردگر، تعلیم دهنده، کفش ورزشی

انگلیسی به فارسی

مربی، فرهیختار


فرهیختار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who trains athletes or horses for competition.
مشابه: coach, manager

- Her trainer thinks that she'll be ready for the competition by next week.
[ترجمه مهدی] مربی او فکر می کند که او تا هفته آینده برای مسابقات آماده خواهد شد.
[ترجمه ترگمان] مربی او فکر می کند که تا هفته آینده برای رقابت آماده خواهد بود
[ترجمه گوگل] مربی او فکر می کند که او هفته آینده آماده رقابت خواهد بود

(2) تعریف: (chiefly British) (usu. pl.) a strong but lightweight shoe suitable for playing sports; tennis shoes; sneakers.

- His feet were comfortable in his new trainers.
[ترجمه ترگمان] پاهایش در کفش های راحتی جدیدش راحت بودند
[ترجمه گوگل] پاهای او در مربیان جدیدش راحت بود

• guide; plane used for training pilots
a trainer is a person who trains people or animals in a particular skill or for a particular purpose.
trainers are special shoes that are worn for running.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] آموزش دهنده تجهیزات مورد استفاده برای آزمایش دادن متصدیان رادار، سونار و تجهیزات الکترونیکی دیگر با شبیه سازی سیگنالهای دریافتی تحت شرایط کار واقعی .

مترادف و متضاد

Synonyms: adviser, breeder, coach, demonstrator, drill sergeant, guide, handler, lecturer, mentor, professor, tutor


فرهیختار (اسم)
educator, trainer

instructor, teacher


جملات نمونه

1. the bear hugged its trainer to death
خرس مربی خود را آنقدر در بغل فشرد که مرد.

2. the lion mauled his trainer
شیر مربی خود را گاز گاز کرد.

3. He works out every morning with his personal trainer.
[ترجمه A] او هر صبح با مربی شخصی اش ورزش میکند
[ترجمه ترگمان]او هر روز صبح با مربی خصوصی اش کار می کند
[ترجمه گوگل]او هر روز صبح با مربی شخصی اش کار می کند

4. The football team was disciplined by a professional trainer.
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال توسط یک مربی حرفه ای تحت انضباط قرار گرفت
[ترجمه گوگل]تیم فوتبال توسط یک مربی حرفه ای نظارت داشت

5. Her trainer is a triple Olympic champion.
[ترجمه ترگمان]مربی او یک قهرمان سه گانه المپیک است
[ترجمه گوگل]مربی او یک قهرمان سه گانه المپیک است

6. He is our trainer.
[ترجمه ترگمان]او مربی ما است
[ترجمه گوگل]او مربی ما است

7. Our trainer had a strong influence on the team.
[ترجمه ترگمان]مربی ما تاثیر زیادی بر تیم داشت
[ترجمه گوگل]مربی ما نفوذ زیادی بر تیم داشت

8. Her new trainer has promised to make an olympic athlete of her.
[ترجمه ترگمان]مربی جدید او قول داده است که یک ورزش کار المپیک از او بسازد
[ترجمه گوگل]مربی جدید او وعده داده است که یک ورزشکار اهل رقابت او را بسازد

9. Sandy works out with her personal trainer every week.
[ترجمه ترگمان]سندی هر هفته با مربی خصوصی خود کار می کند
[ترجمه گوگل]سندی با مربی شخصی خود هر هفته کار می کند

10. The leather of his left trainer was coming away from its rubber base.
[ترجمه ترگمان]چرم مربی سمت چپ از پایگاه لاستیکی اش دور می شد
[ترجمه گوگل]چرم مربی چپ او از پایه لاستیکی دور می شد

11. She hired a trainer to create a personalized exercise schedule to get her into shape.
[ترجمه ترگمان]او یک مربی را استخدام کرد تا یک برنامه ورزشی شخصی ایجاد کند تا او شکل بگیرد
[ترجمه گوگل]او یک مربی را استخدام کرد تا یک برنامه تمرینی شخصی را برای شکل دادن به او ایجاد کند

12. His improved performance does credit to his trainer.
[ترجمه ترگمان]عملکرد بهبود یافته او به مربی خود اعتبار می دهد
[ترجمه گوگل]عملکرد بهبود یافته او به مربی او اعتبار دارد

13. A trainer has been brought in to work on her fitness.
[ترجمه ترگمان]یک مربی برای کار بر روی تناسب اندام او آورده شده است
[ترجمه گوگل]یک مربی برای کار در آمادگی او کار کرده است

14. A special trainer has been brought in to work on the tennis player's fitness.
[ترجمه ترگمان]یک مربی ویژه برای کار بر روی آمادگی بازیکن تنیس آورده شده است
[ترجمه گوگل]یک مربی ویژه برای تناسب اندام تنیس کار کرده است

15. The trainer backed away from the enraged tiger.
[ترجمه ترگمان]مربی از ببر خشمگین دور شد
[ترجمه گوگل]مربی از ببر خشمگین دور شد

16. Her trainer paced her on a motorcar following her slowly.
[ترجمه ترگمان]مربی او در حالی که با صدای آهسته او را تعقیب می کرد، به راه افتاد
[ترجمه گوگل]مربی او او را به آرامی به دنبال خودروی خود رفت

17. Do you have a personal trainer?
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک مربی شخصی دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا یک مربی شخصی دارید؟

پیشنهاد کاربران

اموزش دهنده

مربی حیوان ها

کفش ورزشی

مربی.

athletic trainer امدادگر ورزشی


تمرین دهنده

مربی، آموزگار، آموزش دهنده

trainer ( علوم نظامی )
واژه مصوب: سمت بان
تعریف: یکی از کارکنان درجه دار رستۀ توپخانۀ دریایی که حرکت افقی لولۀ توپ را حول محور خود واپایش می کند


کلمات دیگر: