کلمه جو
صفحه اصلی

tyrannical


معنی : ظالمانه، ستمگرانه، وابسته بفرمانروای ظالم
معانی دیگر : مستبد، خودکامه، خویشکام، بیدادگر، ستمگر، ظالم، ستمکار، جابر

انگلیسی به فارسی

ستمگرانه، وابسته بفرمانروای ظالم، ظالمانه


استبدادی، ظالمانه، ستمگرانه، وابسته بفرمانروای ظالم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tyrannic (adj.), tyrannically (adv.)
• : تعریف: imposing one's will on others by threat or force; despotic; oppressive.
مترادف: authoritarian, autocratic, despotic, dictatorial, domineering, Draconian, imperious, oppressive, tyrannous
مشابه: absolute, arbitrary, brutal, fascist, hard, high-handed, overbearing, repressive, ruthless, severe, totalitarian

- The tyrannical king forced the nobles to give up much of their land.
[ترجمه Mahdi] پادشاه مستبد نجیب زادگان را مجور کرد که بخش اعظمی از سرزمینشان را تسلیم ( پادشاه مستبد ) کنند.
[ترجمه ترگمان] پادشاه مستبد نجیب زادگان را مجبور کرد که از سرزمین خود بالا بروند
[ترجمه گوگل] پادشاه استبدادی را مجبور کرد که اشراف بزرگ را از زمین بیرون کند
- Our tyrannical office manager won't even allow us to get a new pencil without asking.
[ترجمه ترگمان] دفتر tyrannical ما حتی به ما اجازه نمیده که یه مداد تازه بگیریم بدون اینکه سوال کنیم
[ترجمه گوگل] مدیر دفتر استبدادی ما حتی اجازه نخواهد داد که ما بدون مدرک مدرک جدیدی دریافت کنیم

• of or similar to a tyrant, despotic, authoritarian
a tyrannical ruler, government, or organization acts cruelly and unjustly towards the people they control.

مترادف و متضاد

ظالمانه (صفت)
grim, cruel, tyrannous, tyrannical

ستمگرانه (صفت)
tyrannical

وابسته بفرمانروای ظالم (صفت)
tyrannical

despotic, oppressive


Synonyms: authoritarian, autocratic, brutal, cruel, demanding, dictatorial, domineering, harsh, heavy-handed, ironhanded, mean, overbearing, repressive, ruthless, totalitarian, tough, unjust


جملات نمونه

1. a tyrannical king
پادشاه مستبد

2. the rebellion of the chinese people against the tyrannical government
شورش مردم چین بر علیه دولت ستمگر

3. Tyrannical Hollywood film moguls ruled their stars'lives.
[ترجمه ترگمان]tyrannical فیلم Hollywood هالیوود زندگی ستارگان خود را بر عهده داشتند
[ترجمه گوگل]هیولای فیلم ویرانگر هالیوود، زندگی ستارگان خود را به عهده داشت

4. He was brought up by a cruel and tyrannical father.
[ترجمه ترگمان]پدر ظالم و بی رحمانه ای به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک پدر بی رحمانه و استبدادی مطرح شد

5. Like all tyrannical leaders, he demanded unquestioning obedience from his followers.
[ترجمه Fatemeh] او هم مانند تمام رهبران مستبد، از پیروانش میخواست که بی چون و چرا از وی اطاعت کنند.
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند همه رهبران مستبد از پیروان خود اطاعت بی چون و چرای می کرد
[ترجمه گوگل]مانند همه رهبران استبدادی، از پیروانش خواسته بدون تردید خواست

6. She works for a tyrannical new boss.
[ترجمه ترگمان]او برای یک رئیس جدید مستبد کار می کند
[ترجمه گوگل]او برای یک رئیس جدید استبدادی کار می کند

7. He killed his tyrannical father with a blow to the head.
[ترجمه ترگمان]پدر tyrannical را با ضربه به سر کشته بود
[ترجمه گوگل]او پدر استبدادی خود را با ضربه به سر کشته است

8. Some treated their staff in a high-handed and tyrannical way.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به شیوه high و ظالمانه رفتار می کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از کارکنان خود را با روش عالی و استبدادی تحت درمان قرار دادند

9. Lewis was a tyrannical boss who frightened and humiliated his employees.
[ترجمه ترگمان]لویس، یک رئیس ظالمانه بود که کارکنانش را می ترساند و تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]لوئیس یک رئیس استبدادی بود که کارکنانش را وحشت زده و تحقیر کرد

10. It was this last, clearly tyrannical, action which stirred Anselm to take the only countervailing measure open to him.
[ترجمه ترگمان]این آخرین چیزی بود که به وضوح مستبد و عملی که در آن حال به هم می زد این بود که آن را به اندازه کافی برای او باز کند
[ترجمه گوگل]این آخرین اقدام، که به وضوح استبدادی بود، باعث شد که آنسلم تنها اقدامات مقابله ای را برای او باز کند

11. Thousands of refugees fled the tyrannical regime in search of political freedom.
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده از رژیم استبدادی در جستجوی آزادی سیاسی فرار کردند
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده از رژیم استبدادی در جستجوی آزادی سیاسی فرار کردند

12. Adrian, the tyrannical waitress in a foreign country, had them all spellbound.
[ترجمه ترگمان]آدریان، همان پیشخدمت مستبد که در یک کشور خارجی قرار داشت همه آن ها را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]آدریان، پیشخدمت خیانتکار در یک کشور خارجی، همه آنها را جادو کرده بود

13. No one will like to live in a tyrannical despotism.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نیست در یک استبداد مستبد زندگی کند
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوست ندارد در یک استبداد استبدادی زندگی کند

14. You know how inefficient and tyrannical government bureaucracies are.
[ترجمه ترگمان]خودت می دانی که بوروکراسی دولتی چقدر ناکارآمد و ظالمانه است
[ترجمه گوگل]شما می دانید که بوروکراسی های دولتی ناکارآمد و بی رحمانه هستند

15. Jie was extremely tyrannical and dissolute.
[ترجمه ترگمان]jie بسیار مستبد و dissolute بود
[ترجمه گوگل]آنها بسیار بی رحمانه و بی پروا بودند

a tyrannical king

پادشاه مستبد



کلمات دیگر: