کلمه جو
صفحه اصلی

smith


معنی : زرگر، اهنکر، فلزکار
معانی دیگر : فلزکار (معمولا در ترکیب)، آهنگر (blacksmith یا ironsmith هم می گویند)، آدام اسمیت (اقتصاددان اسکاتلندی)، فلزساز

انگلیسی به فارسی

اسمیت، زرگر، اهنکر، فلزکار


زرگر، اهنکر، فلزساز، فلزکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who works in metals (often used in combination).

- a silversmith
[ترجمه ترگمان] یک silversmith
[ترجمه گوگل] یک متخصص نقرهای

(2) تعریف: a person who makes or constructs metal implements (usu. used in combination).

- a gunsmith
[ترجمه ترگمان] یک تفنگ دار
[ترجمه گوگل] اسلحه

(3) تعریف: a blacksmith.

• family name
metal worker; blacksmith

مترادف و متضاد

زرگر (اسم)
goldsmith, smith, jeweller, jeweler

اهنکر (اسم)
smith

فلزکار (اسم)
smith

جملات نمونه

locksmith

چلنگر، قفل ساز


goldsmith

زرگر، طلا کار


silversmith

سیمگر، نقره‌ساز


1. the smith pelted away at his hot iron
آهنگر مرتبا آهن گرم را می کوبید.

2. Her family name is Smith and her given names are Mary Elizabeth.
[ترجمه ترگمان]نام خانواده او اسمیت است و نام او مری الیزابت است
[ترجمه گوگل]نام خانوادگی او اسمیت است و نامهای او مریم الیزابت است

3. He owes a lot of money to Mr. Smith.
[ترجمه ترگمان]به آقای اسمیت پول زیادی بدهکاره
[ترجمه گوگل]او به آقای اسمیت خیلی پول میبخشد

4. They have appointed Smith/a new manager.
[ترجمه ترگمان]آن ها اسمیت \/ یک مدیر جدید را منصوب کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها Smith / مدیر جدید را منصوب کرده اند

5. Poor Smith was one of those who went west in the earthquake.
[ترجمه ترگمان]بیچاره اسمیت یکی از کسانی بود که در زلزله به غرب رفت
[ترجمه گوگل]ضعیف اسمیت یکی از کسانی بود که در زمین لرزه به غرب رفت

6. Dr. Smith was moved up from an associate to a full professorship.
[ترجمه ترگمان]دکتر \"اسمیت\" از یک دستیار به یه محل امن منتقل شد
[ترجمه گوگل]دکتر اسمیت از یک متخصص به یک استاد کامل منتقل شد

7. When Mr. Smith mentioned money, they came alive.
[ترجمه ترگمان]وقتی اقای اسمیت پول در آورد، آن ها زنده امدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آقای اسمیت پول را ذکر کرد، آنها زنده شدند

8. It was Smith who brokered the multimillion dollar deal between the two companies.
[ترجمه ترگمان]این اسمیت بود که معامله چند میلیون دلاری بین دو شرکت را انجام داد
[ترجمه گوگل]این اسمیت بود که معامله چند میلیونی دلار بین این دو شرکت را انجام داد

9. Smith is an old friend of mine.
[ترجمه ترگمان]اسمیت دوست قدیمی من است
[ترجمه گوگل]اسمیت یک دوست قدیمی من است

10. Smith denies using abusive language to the referee.
[ترجمه ترگمان]اسمیت استفاده از زبان توهین آمیز به داور را انکار می کند
[ترجمه گوگل]اسمیت، با استفاده از زبان سوء استفاده به داور، انکار می کند

11. Karl Smith, the 19-year old singer, had whipped the crowd of teenage girls into a frenzy merely by removing his shirt.
[ترجمه ترگمان]کارل اسمیت، خواننده ۱۹ ساله، با حذف پیراهنش، دختران نوجوان را به شدت عصبانی کرده بود
[ترجمه گوگل]کارل اسمیت، خوانندهی 19 ساله، جمعیتی از دختران نوجوان را تنها با از میان برداشتن پیراهن خود، به یک دیوانه تبدیل کرده است

12. Mr. Smith is a most suitable candidate for such negotiator since his tact and quickness of mind are equal to the occasion.
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت مناسب ترین نامزد برای این مذاکره است چون ذهن و سرعت ذهن او برابر این موقعیت است
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت یک کاندید مناسب برای چنین مذاکره کننده ای است زیرا تاکتیک و سرعت ذهن او با این مناسبت برابر است

13. Here's an interesting piece of gossip about Mrs Smith.
[ترجمه ترگمان]این یک شایعه جالب درباره خانم اسمیث است
[ترجمه گوگل]در اینجا یک قطعه جالب از شایعات در مورد خانم اسمیت است

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. Mr. Smith is in charge of this class.
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت مسئول این کلاس است
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت مسئول این کلاس است

پیشنهاد کاربران

اسم خاص


دستگاهی برای عضله سازی و پرورش اندام با وزنه های سنگین تر

بخش پایینی ساعد که دست رو بر جلو یا قدام است که دچار درفتگی رو ب جلو وشکستی smith است


کلمات دیگر: