کلمه جو
صفحه اصلی

snazzy


معنی : بسیار جالب، بسیار جاذب
معانی دیگر : (خودمانی) شیک، قشنگ، پرزرق و برق، گیرا

انگلیسی به فارسی

بسیار جالب، بسیارجاذب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: snazzier, snazziest
مشتقات: snazziness (n.)
• : تعریف: (slang) attractive, stylish; flashy.

• classy, very stylish, fancy (informal)
something that is snazzy is stylish and attractive, sometimes in a rather showy way; an informal word.

مترادف و متضاد

بسیار جالب (صفت)
snazzy

بسیار جاذب (صفت)
snazzy

stylish


Synonyms: attractive, beautiful, chic, chichi, classy, dapper, dashing, dressed to kill, dressy, fashionable, flashy, in vogue, jazzy, nifty, now, ritzy, sharp, slick, smart, snappy, sophisticated, swank, trendy, upscale, uptown, voguish


جملات نمونه

1. Paula's wearing a very snazzy pair of shoes!
[ترجمه ترگمان]پائولا \"یه جفت کفش خیلی جذاب بود\"
[ترجمه گوگل]پائولا یک جفت کفش بسیار جادویی پوشید!

2. He designs snazzy new graphics for software packages.
[ترجمه ترگمان]او طرح های جدید برای بسته های نرم افزاری را طراحی می کند
[ترجمه گوگل]او گرافیکی جدید برای بسته های نرم افزاری طراحی می کند

3. She was wearing a snazzy little red number.
[ترجمه ترگمان] اون یه شماره قرمز جذاب و جذاب پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او یک عدد کمی قرمز کوچک بود

4. And they looked real cute in their snazzy white caps.
[ترجمه ترگمان]و آن ها با کلاه های سفید و snazzy جذاب به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]و آنها در کلاه های سفیدی سفید رنگشان واقعی بودند

5. Dale spun around the dance floor in a snazzy blue suit.
[ترجمه ترگمان]دیل با کت و شلوار آبی جذاب اطراف سالن رقص می چرخید
[ترجمه گوگل]دیل در اطراف طبقه رقص در کت و شلوار آبی رنگین کشیده

6. I love those snazzy little silk dresses.
[ترجمه ترگمان]من اون لباس های little snazzy رو دوست دارم
[ترجمه گوگل]من عاشق این لباس های ابریشمی کمی است

7. There were racks and racks of snazzy swimming trunks.
[ترجمه ترگمان]قفسه ها و قفسه swimming جالب توجهی وجود داشت
[ترجمه گوگل]قفسه ها و قفسه هایی از تنه های تنفسی وجود داشت

8. A gentleman gave us a ride in his snazzy car.
[ترجمه ترگمان]آقایی به ما تعارف کرد که سوار ماشین snazzy شود
[ترجمه گوگل]یک نجیب زاده به ماشین سواری ما سوار شد

9. Innovation is about more than designing snazzy products.
[ترجمه ترگمان]نوآوری بیشتر از طراحی محصولات snazzy است
[ترجمه گوگل]نوآوری در مورد بیش از طراحی محصولات snazzy است

10. She's a very snazzy dresser, ie She always dresses fashionably.
[ترجمه ترگمان]او لباس بسیار جالبی است و همیشه لباس مناسب می پوشد
[ترجمه گوگل]او لباس پوشیدنی بسیار عجیب و غریب است، یعنی او همیشه مد روز لباس می کند

11. Ah, there's a snazzy jacket and I gonna get a pair of mitts for my brother.
[ترجمه ترگمان]یه کت snazzy و یه جفت دستکش برای برادرم میارم
[ترجمه گوگل]آه، یک ژاکت کت و شلوار وجود دارد و من می خواهم یک جفت دست نخورده برای برادرم بگیرم

12. That's a snazzy necktie you have.
[ترجمه ترگمان]این یه کراوات snazzy که تو داری
[ترجمه گوگل]این یک گردن کلفت است که شما دارید

13. A Pakistani group is adding a snazzy 350 - room hotel.
[ترجمه ترگمان]یک گروه پاکستانی یک هتل ۳۵۰ اتاقه را به این هتل اضافه می کند
[ترجمه گوگل]یک گروه پاکستانی در حال اضافه کردن یک اتاق هتل 350 اتاق است

14. Cardigan A snazzy sweater instantly dresses up any outfit.
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار مارک snazzy فورا لباس عوض کرد
[ترجمه گوگل]ژاکت کش باف پشمی ژاکت بلافاصله هر لباس را پوشید

15. The boss set his mistress up in a snazzy love nest.
[ترجمه ترگمان]رئیس mistress را در یک آشیانه عشق snazzy قرار داد
[ترجمه گوگل]رئیس، معشوقه خود را در یک لانه عشق عجیب و غریب قرار داده است

پیشنهاد کاربران

مامانی


کلمات دیگر: