کلمه جو
صفحه اصلی

enchantress


ساحره، زن جادوگر، زن فریبنده

انگلیسی به فارسی

زن جادوگر، ساحره، زن فریبنده


جادوگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman who can bewitch or work magic; sorceress.
مشابه: hag

(2) تعریف: a charming or fascinating woman.
مشابه: siren, witch

• sorceress; fascinating and attractive woman
an enchantress is a woman who uses magic to put spells on people, for example in fairy stories.

مترادف و متضاد

Synonyms: charmer, diviner, femme fatale, seductress, siren, vamp, witch


sorceress


جملات نمونه

1. The other becomes a witch, an evil enchantress, with amazing powers to seduce the innocent.
[ترجمه ترگمان]دیگری ساحره می شود، ساحره شیطانی یا ساحره شیطانی، با قدرت های شگفت انگیز که the را اغوا کند
[ترجمه گوگل]دیگر جادوگر، یک جادوگر بد، با توانایی های شگفت انگیز بی گناهان را خجالتی می کند

2. Among those white-robed girls this young enchantress must have shone out like a diamond in white flax.
[ترجمه ترگمان]در میان این دختران ردای سفید، ساحره جوان باید مثل الماس در کتان سفید می درخشید
[ترجمه گوگل]در میان دختران سفیدپوش این جوان مجرد باید مانند یک الماس در کتان سفید خیره شده باشد

3. He is enamoured by that enchantress.
[ترجمه ترگمان]زنی است که شیفته آن زن افسونگر است
[ترجمه گوگل]او توسط آن جادوگر مظهر است

4. The soldiers need a enchantress, an emissary of the heads of State and some love.
[ترجمه ترگمان]سربازان به یک ساحره، یک مامور مخفی از سران دولت و برخی از عشق احتیاج دارند
[ترجمه گوگل]سربازان نیاز به جادوگر، فرستاده سران دولت و برخی از عشق

5. Whenever the Enchantress is attacked, she beguiles the unit into slowing its attack.
[ترجمه ترگمان]هر وقت که افسونگر به او حمله شود، واحد قوای خود را به سرعت به حرکت درمی آورد
[ترجمه گوگل]هر زمان که Enchantress مورد حمله قرار می گیرد، او این دستگاه را به تسخیر حمله خود تحمیل می کند

6. The enchantress teach him how to turn the egg into palace, and back again.
[ترجمه ترگمان]زن می تواند به او یاد بدهد که چگونه تخم طلایی را به قصر تبدیل کند و دوباره برگردد
[ترجمه گوگل]جادوگر به او یاد می دهد چطور تخم مرغ را به قصر برگرداند و دوباره بچرخد

7. A foul enchantress turned me into a frog.
[ترجمه ترگمان]ساحره پلید مرا به یک قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]زرق و برق ناله من را به یک قورباغه تبدیل کرد

8. As always, Jack was very happy to see the enchantress librarian again.
[ترجمه ترگمان]جک همیشه خوشحال بود که بار دیگر کتابدار افسونگر را ببیند
[ترجمه گوگل]همانطور که همیشه، جک بسیار خوشحال بود که دوباره کتابدار زاهدان را می بیند

9. In the twilight of the evening, he clambered down over the wall into the garden of the enchantress, hastily clutched a handful of rampion, and took it to his wife.
[ترجمه ترگمان]در هوای تاریک وروشن شامگاه، او از بالای دیوار به باغ ساحره زیبا که با عجله یک مشت گل of را گرفته بود، پایین آمد و آن را پیش همسرش برد
[ترجمه گوگل]در گرگ و میش شب، او را از روی دیوار به داخل باغ جادوگر برافراشت، به طرز شگفت انگیزی یک انگشت شمرد و به همسرش برد

10. When he woke, daylight was shining in between the curtains, and his fair - haired enchantress was gone.
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد، روشنایی در میان پرده ها می درخشید و زن زیبای مو بور از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از خواب بیدار شد، نور روز در بین پرده ها درخشید و جادوگر عادلانه و موهایش از بین رفت

پیشنهاد کاربران

افسونگر


کلمات دیگر: