کلمه جو
صفحه اصلی

uninteresting


خسته کننده، ناگیرا، غیر جالب توجه، کسل کننده

انگلیسی به فارسی

خسته کننده، ناگیرا، غیر جالب توجه، کسل کننده


ناخوشایند


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of interesting.
متضاد: interesting
مشابه: arid, barren, bland, dismal, dry, dull, innocuous, literal, threadbare, vapid

• boring, not arousing interest, dull
something that is uninteresting is dull and boring.

مترادف و متضاد

boring, uneventful


Synonyms: arid, banal, big yawn, bromidic, common, commonplace, depressing, dismal, drab, dreary, dry, dull, dusty, fatiguing, flat, ho hum, humdrum, insipid, irksome, jejune, monotonous, nothing, nowhere, pedestrian, prosaic, prosy, soporific, stale, stupid, tedious, tired, tiresome, trite, unenjoyable, unentertaining, unexciting, uninspiring, wearisome


Antonyms: eventful, exciting, interesting


جملات نمونه

1. The countryside was flat, dull and uninteresting.
[ترجمه ترگمان]حومه شهر صاف، دلگیر و جالب توجه بود
[ترجمه گوگل]حومه شهر مسطح، خسته و بی علاقه بود

2. The book was padded out with uninteresting descriptions.
[ترجمه ترگمان]کتاب با شرح جالبی از کتاب بیرون آمد
[ترجمه گوگل]این کتاب با توضیحات بی نظیر نوشته شده است

3. His lecture was so pedantic and uninteresting.
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی آن قدر فاضل و جالب توجه بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او بسیار پرطرفدار و بی اهمیت بود

4. So many days are routine and uninteresting, especially in winter.
[ترجمه ترگمان]پس روزه ای بسیار زیاد و جالب توجه است، به خصوص در زمستان
[ترجمه گوگل]بسیاری از روزها به خصوص در فصل زمستان، معمول و بی اهمیت هستند

5. The food was dull and uninteresting. It is more common to use a different word such as dull or boring.
[ترجمه ترگمان]غذا بی مزه و جالب بود استفاده از واژه دیگری مثل خسته کننده یا خسته کننده است
[ترجمه گوگل]غذا کسل کننده و بی علاقه بود شایع تر است که از یک کلمه متفاوت مانند خسته کننده یا خسته کننده استفاده شود

6. Apparently the odd arrangement was uninteresting to a teenager.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این ترتیب عجیب برای یک نوجوان جالب نبود
[ترجمه گوگل]ظاهرا آرایش عجیب و غریب به یک نوجوان علاقه مند بود

7. This small, uninteresting woman with short greying hair and a plain face?
[ترجمه ترگمان]این زن کوچک و جالب با موهای خاکستری کوتاه و صورت صاف؟
[ترجمه گوگل]این زن کوچک و بی علاقه با موهای کوتاه و چهره ی ساده؟

8. Uninteresting and uninterested, goes the myth, they lack creative spark and entrepreneurial vision.
[ترجمه ترگمان]uninteresting و بی علاقه، این افسانه را رد می کنند، آن ها فاقد جرقه خلاق و دیدگاه کارآفرینی هستند
[ترجمه گوگل]بی علاقه و بی علاقه، اسطوره می رود، آنها فاقد جرقه خلاقانه و بینش کارآفرینی نیستند

9. The exterior is uninteresting but the interior, now used as a mosque, is very fine.
[ترجمه ترگمان]ظاهر بیرونی جالب است، اما فضای داخلی، که اکنون به عنوان یک مسجد استفاده می شود، بسیار خوب است
[ترجمه گوگل]بیرونی بی اهمیت است، اما داخلی که اکنون به عنوان یک مسجد به کار می رود بسیار خوب است

10. A dry, uninteresting opening point will surely be a one-way ticket to the wastebasket for your document.
[ترجمه ترگمان]یک نقطه آغازین خشک و جالب قطعا یک بلیط یک طرفه برای سطل آشغال برای نوشتار شما خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک نقطه باز، خشک و بدون علاقه، قطعا یک بلیط یکطرفه به جعبه بطری برای سند شما خواهد بود

11. There are no uninteresting things, only uninterested people. G. K. Chesterton
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جالبی وجود ندارد، فقط مردم بی اعتنا جی ک Chesterton
[ترجمه گوگل]چیزهای بی اهمیت وجود ندارد، فقط افراد بی علاقه هستند G K Chesterton

12. Items can be high priority but are uninteresting, time consuming or difficult to resolve.
[ترجمه ترگمان]موارد می توانند اولویت بالایی داشته باشند اما برای حل مشکل جالب، زمان گیر یا دشوار است
[ترجمه گوگل]اقلام میتوانند اولویت بالایی داشته باشند، اما غیرممکن، وقت گیر یا برای حل مشکل دشوار است

13. We had a most uninteresting conversation but it was extremely illuminating.
[ترجمه ترگمان]گفت و گوی ما خیلی جالب بود اما خیلی هم روشن بود
[ترجمه گوگل]ما یک مکالمه بی نظیر داشتیم اما بسیار روشن بود

14. It was a long film and an uninteresting one to boot.
[ترجمه ترگمان]یک فیلم بلند و یک فیلم جالب توجه نبود
[ترجمه گوگل]این یک فیلم طولانی بود و یک بیت ناسازگار بود

15. Why did he choose these pale, nerveless, uninteresting people?
[ترجمه ترگمان]چرا این افراد رنگ پریده و بی uninteresting را انتخاب کرده بود؟
[ترجمه گوگل]چرا او این افراد نادان، بی دست و پا و غیر ممتاز را انتخاب کرد؟

دانشنامه عمومی

بی علاقه، بی میل


پیشنهاد کاربران

بی علاقه

کسل و خسته کننده

بی علاقگی



کلمات دیگر: