کلمه جو
صفحه اصلی

moonlight


معنی : مهتاب، نور مهتاب، مشروبات، بطور قاچاقی کار کردن
معانی دیگر : مهشید، نور ماه، شبانه، در نور ماه، شبانه و در هوای آزاد، (علاوه بر شغل اصلی) شغل فرعی یا شبانه داشتن، مهتابی

انگلیسی به فارسی

نور مهتاب، مهتاب، مشروبات، بطور قاچاقی کار کردن


مهتاب، نور مهتاب، مشروبات، بطور قاچاقی کار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• light that comes from the moon
work two jobs, work an additional job
moonlight is the light that comes from the moon at night.
if you moonlight, you have a second job in addition to your main job, often without informing your main employers or the tax office.

مترادف و متضاد

مهتاب (اسم)
moonshine, moonlight

نور مهتاب (اسم)
moonlight

مشروبات (اسم)
moonlight

بطور قاچاقی کار کردن (فعل)
moonlight

جملات نمونه

a police officer who moonlights as a truck driver

افسر پلیس که بعد از ساعات کار، کامیون‌رانی می‌کند


1.
نور ماه،مهتاب

2. moonlight irradiated the surface of the lake
نور ماه سطح دریاچه را درخشان کرده بود.

3. moonlight pierced the skirt of night
(خیام) مهتاب به نور دامن شب بشکافت

4. moonlight shimmered on the lake
مهتاب بر روی دریاچه نور لرزانی داشت.

5. a moonlight party
مهمانی زیر نور ماه

6. a shaft of moonlight slit the skirt of night . . .
مهتاب به نور دامن شب بشکافت . . .

7. the garden was washed by moonlight
نور ماه باغ را فرا گرفته بود.

8. the trees were bathed in moonlight
درختان غرق در نور ماه بودند.

9. the wall was pattered with moonlight
نور ماه روی دیوار سایه روشن افکنده بود.

10. their helmets lustered in the moonlight
کلاهخودهای آنها در زیر مهتاب برق می زد.

11. her profile was silhouetted against the moonlight
نیمرخ او در جلوی مهتاب سیه نما شده بود.

12. in kashan, we used to read newspapers by the moonlight
در کاشان،ما در نور ماه روزنامه می خواندیم.

13. Her spectacles glinted in the moonlight.
[ترجمه ترگمان]عینکش در مهتاب درخشید
[ترجمه گوگل]عینکهای او در مهتابی گرمابگیرند

14. The moonlight stands for my heart.
[ترجمه ترگمان]نور ماه برای قلب من است
[ترجمه گوگل]مهتاب برای قلب من است

15. The stream glinted in the moonlight.
[ترجمه ترگمان]رودخانه در زیر نور مهتاب می درخشید
[ترجمه گوگل]جریان در ماه مهتاب خیره شد

16. The sea glinted in the moonlight.
[ترجمه ترگمان]دریا در زیر نور مهتاب می درخشید
[ترجمه گوگل]دریا در نور ماه نورانی شد

17. They walked along the road in the moonlight.
[ترجمه ترگمان]در نور مهتاب به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها در جاده در ماه مه راه می رفتند

18. The young lovers sat in the moonlight.
[ترجمه ترگمان]عشاق جوان در زیر نور ماه نشسته بودند
[ترجمه گوگل]عاشقان جوان در مهتاب نشسته اند

In Yazd, we used to read newspapers by the moonlight.

در یزد، ما در نور ماه روزنامه می‌خواندیم.


a shaft of moonlight slit the skirt of night ...

مهتاب به نور دامن شب بشکافت ...


a moonlight party

مهمانی زیر نور ماه


پیشنهاد کاربران

نور ماه مهتاب

نورافکن

شغل دوم داشتن


کلمات دیگر: