1. the guards' frenzied attack
حمله ی جنون آمیز افراد گارد
2. Two teenagers carried out a frenzied attack on a local shopkeeper.
[ترجمه ترگمان]دو نوجوان یک حمله دیوانه وار به یک مغازه دار محلی انجام دادند
[ترجمه گوگل]دو نوجوانان یک حمله خرابکارانه به یک مغازه دار محلی انجام دادند
3. A wave of frenzied buying pushed the index up 13 points.
[ترجمه ترگمان]موجی از خرید جنون آمیز، شاخص را ۱۳ امتیاز بالا برد
[ترجمه گوگل]موجی از خرید دیوانه کننده این شاخص را 13 امتیاز افزایش داد
4. She was murdered in a frenzied knife attack.
[ترجمه ترگمان] اون توی یه حمله عصبی کشته شد
[ترجمه گوگل]او در یک حمله چاقو وحشت زده به قتل رسید
5. A woman was stabbed to death in a frenzied attack on her home tonight.
[ترجمه ترگمان]یه زن دیشب با یه حمله دیوانه وار تو خونه کشته شد
[ترجمه گوگل]یک خانم امشب در یک حمله بی رحمانه به خانه اش کشته شد
6. The dog jumped at the intruder with frenzied barks.
[ترجمه ترگمان]سگ با خشم پارس می کند و پارس می کند
[ترجمه گوگل]این سگ با مزاحمان مشتاقانه وارد مزرعه شد
7. The man was stabbed to death in a frenzied attack.
[ترجمه ترگمان]اون مرد با یه حمله دیوانه وار کشته شد
[ترجمه گوگل]این مرد در یک حمله مبهوت شده به قتل رسید
8. The office was a scene of frenzied activity this morning.
[ترجمه ترگمان]این دفتر امروز صبح یک صحنه پر جنب و جوش بود
[ترجمه گوگل]این دفتر صبح امروز یک صحنه فعالیت دیوانه کننده بود
9. Was this enough reason to encourage such frenzied attacks?
[ترجمه ترگمان]آیا این دلیل کافی برای تشویق چنین حملات دیوانه وار بود؟
[ترجمه گوگل]آیا این دلیل کافی برای تشویق حملات مضحک بود؟
10. I found the film's final frenzied violence detestable.
[ترجمه ترگمان]من آخرین خشونت دیوانه وار فیلم را نفرت آور یافتم
[ترجمه گوگل]من نهایت خشنودی نهایی فیلم را پیدا کردم
11. The result was a frenzied rush for consumer goods, both for their own sake and as a hedge against inflation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه هجوم دیوانه وار برای کالاهای مصرفی، هم به خاطر خود و هم به عنوان پرچینی در برابر تورم بود
[ترجمه گوگل]نتیجه یک عجله وحشتناک برای کالاهای مصرفی بود، هر دو به خاطر خود و به عنوان محافظت در برابر تورم
12. Many of the deals struck in this frenzied atmosphere are sure to go sour eventually, sending more companies to the brink.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معاملات انجام شده در این جو دیوانه وار، در نهایت منجر به ترش شدن می شود، و شرکت های بیشتری را به مرز اعزام می کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از معاملات در این فضای بی نظیر اتفاق می افتد، مطمئنا در نهایت ذرت می شود، و شرکت های بیشتری را به سمت بازار می فرستند
13. This led to frenzied buying orders.
[ترجمه ترگمان]این باعث شد که از دستورها دیوانه وار استفاده کنیم
[ترجمه گوگل]این منجر به سفارشات خرید فریبنده شد
14. Caught in frenzied downsizing, Dan joined the legions of independent consultants.
[ترجمه ترگمان]دن پس از گرفتار شدن در اندازه خود گروهی از مشاوران مستقل را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]دن به دلیل کم و کاستی ناامید شد، دن به لژیون مشاوران مستقل پیوست