کلمه جو
صفحه اصلی

forelimb


معنی : باله جلو
معانی دیگر : اندام جلو (مانند دست یا بال یا باله ی قدامی)، پیش اندام، عضو جلو

انگلیسی به فارسی

عضو جلو، باله جلو


پیشانی، باله جلو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one of the front appendages of an animal with four limbs, such as a leg or flipper.

• front leg of an animal

مترادف و متضاد

باله جلو (اسم)
forelimb

جملات نمونه

1. The forelimbs are less than half the length of the hind limbs, which suggests an obligatory bipedal posture.
[ترجمه ترگمان]The کم تر از نیمی از طول پاهای عقب هستند، که نشان می دهند یک حالت پایه واجب است
[ترجمه گوگل]پیشانی کمتر از نصف طول اندام های عقبی است که نشان می دهد که حالت دو قطبی واجب است

2. The arterial truck of the forelimb consists of axillary, brachial, and radial arteries.
[ترجمه ترگمان]کامیون شریانی of شامل axillary، brachial و شریان های شعاعی است
[ترجمه گوگل]کامیون شریانی مچ پا شامل شریان های زیر بغل، قدام و شعاعی می شود

3. The Grip Strength Meter was used to assess forelimb function.
[ترجمه ترگمان]وزن Grip برای ارزیابی عملکرد forelimb مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اندازه گیری قدرت سنج دستی برای ارزیابی عملکرد پیشانی استفاده شد

4. The monocline observed in the field is the forelimb of fault-bend foldings. The second anticline belt inherits the first belt's displacement forming structure wedges.
[ترجمه ترگمان]The مشاهده شده در این میدان برابر با forelimb of است تسمه دوم باعث می شود که جابجایی اولین بسته، wedges ساختار را تشکیل دهد
[ترجمه گوگل]Monocline مشاهده شده در این زمینه، جلوگیری از شکستن اتصالات گسل است کمربند دوم کمربند، اولین گوه ساختار تشکیل دهنده کمربند را به ارث می برد

5. Head and forelimb of short hair.
[ترجمه ترگمان]سر و کله مو کوتاه
[ترجمه گوگل]سر و پیشانی موهای کوتاه

6. The distribution of forelimb arteries in a leopard was observed by perfusion.
[ترجمه ترگمان]توزیع شریان های forelimb در پلنگ توسط perfusion مشاهده شد
[ترجمه گوگل]توزیع عروق پیشانی در لئوپارد توسط پرفیوژن مشاهده شد

7. Brachium:The part of the upper arm or forelimb extending from the shoulder to the elbow.
[ترجمه ترگمان]Brachium: قسمتی از بازوی فوقانی یا forelimb از شانه تا آرنج امتداد می یابد
[ترجمه گوگل]Brachium: بخشی از بازو یا پیشانی که از شانه تا آرنج گسترش می یابد

8. The doctor said the problem lied in its forelimb and it would not die.
[ترجمه ترگمان]دکتر گفت که مشکل در forelimb دروغ بوده و نخواهد مرد
[ترجمه گوگل]دکتر گفت که این مشکل در پیشانی خود دروغ می گوید و نمی میرد

9. The absolute growth of the head weight, forelimb weight, hind limb weight, body length, forelimb length, hind limb length, shin length and the third toe length showed a pattern of normal distribution.
[ترجمه ترگمان]رشد مطلق وزن سر، وزن forelimb، وزن بدن، طول بدن، طول بدن، ساق پا و طول انگشت سوم یک الگوی توزیع نرمال را نشان دادند
[ترجمه گوگل]رشد مطلق وزن سر، وزن پیشانی، وزن اندام عقبی، طول بدن، طول پیشانی، طول اندام عقب، طول سینه و طول پا سوم، الگوی توزیع نرمال بود

10. Forelimb bones included pectoral girdle bone and dissociative forelimb bones.
[ترجمه ترگمان]استخوان های Forelimb شامل استخوان کمربند pectoral و استخوان های forelimb dissociative است
[ترجمه گوگل]استخوان لگن شامل استخوان کمر بندی استخوانی و استخوان های جلویی است

11. Training in a forelimb reaching task leads to rapid (within an hour) formation of postsynaptic dendritic spines on the output pyramidal neurons in the contralateral motor cortex.
[ترجمه ترگمان]آموزش در یک کار به مرحله رسیده منجر به تشکیل سریع (در عرض یک ساعت)تشکیل of dendritic dendritic بر روی نورون های هرمی شکل خروجی در قشر موتور contralateral می شود
[ترجمه گوگل]آموزش در یک وظیفه رسیدن به جلو منجر به تشکیل سریع (در عرض یک ساعت) ستون های دندریتیک پستنیپتیک بر روی نورون های هرمی خروجی در قشر مغزی گردن

12. Similar effects on limb outgrowth and Hoxd gene expression were observed in forelimb cultures.
[ترجمه ترگمان]اثرات مشابهی در حالت رشد عضو و بیان ژن Hoxd در فرهنگ های forelimb مشاهده شد
[ترجمه گوگل]اثرات مشابهی بر رشد عضله و بیان ژن هوکس در کشتارهای پیشانی دیده شد

13. Cells in the limb bud must record whether they are forelimb or hindlimb cells and so alter their programme.
[ترجمه ترگمان]سلول ها در نطفه عضو باید ثبت کنند که آیا آن ها سلول های forelimb یا hindlimb هستند و بنابراین برنامه خود را تغییر می دهند
[ترجمه گوگل]سلول های اندام تنه باید ثبت کنند که آیا آنها سلول های پیشانی یا عقب مانده هستند و بنابراین برنامه خود را تغییر می دهند

14. Later discoveries would show that in fact both are bipedal, with massive hind legs and diminutive forelimbs.
[ترجمه ترگمان]کشفیات بعدی نشان می دهند که در حقیقت هر دوی آن ها دارای پاهای عقبی و پاهای عقبی هستند
[ترجمه گوگل]اکتشافات بعدی نشان می دهد که در واقع هر دو دو طرفه هستند، با پاهای عظیم و عقب و پیشانی های کوچک

پیشنهاد کاربران

اندام حرکتی قدامی

forelimb ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: پیش یال
تعریف: یال پُرشیب تر هر چین طاقدیسی نامتقارن


کلمات دیگر: