کلمه جو
صفحه اصلی

participatory


شرکتی، مشارکتی

انگلیسی به فارسی

شرکتی،مشارکتی


مشارکتی


انگلیسی به انگلیسی

• of participation, of taking part, of playing a role (in something)
a participatory system, activity, or role involves a person or group of people taking part in it; a formal word.

جملات نمونه

1. Fishing is said to be the most popular participatory sport in the U. K.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود ماهیگیری محبوب ترین ورزش مشارکتی در ایالات متحده است ک
[ترجمه گوگل]گفته می شود ماهیگیری محبوب ترین ورزش مشارکتی در U K

2. Participatory sports are becoming more popular.
[ترجمه ترگمان]ورزش های مشارکتی در حال محبوب تر شدن هستند
[ترجمه گوگل]ورزش های مشارکتی محبوب تر می شوند

3. Hence participatory organizations find that they must eliminate layers and flatten their hierarchies.
[ترجمه ترگمان]از این رو، سازمان های مشارکتی دریافت که باید لایه ها را حذف و سلسله مراتب خود را پهن کنند
[ترجمه گوگل]از این رو سازمان های مشارکتی پیدا می کنند که باید لایه ها را از بین ببرند و سلسله مراتب خود را مسطح سازند

4. Active citizenship, in the form of participatory democracy, is only possible in small communities where there is no organisational complexity.
[ترجمه ترگمان]شهروندی فعال، به شکل دموکراسی مشارکتی، تنها در جوامع کوچک امکان پذیر است که در آن پیچیدگی سازمانی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]شهروندی فعال، به شکل دموکراسی مشارکتی، تنها در جوامع کوچکی امکان پذیر است که در آن هیچ پیچیدگی سازمانی وجود ندارد

5. A story of local democracy and participatory initiative dating from the reforms of the later 1880s came to its sad close.
[ترجمه ترگمان]داستان دموکراسی محلی و ابتکاری مشارکتی که از اصلاحات دهه ۱۸۸۰ در دهه ۱۸۸۰ با نزدیک شدن غم انگیز آن آغاز شد
[ترجمه گوگل]یک داستان دموکراسی محلی و ابتکار مشارکتی که از اصلاحات دهه 1880 به بعد صورت گرفت، نزدیک به آن بود

6. Participatory democracy does need to be strengthened to promote active citizenship at local and national levels.
[ترجمه ترگمان]دموکراسی باید برای ترویج شهروندی فعال در سطوح محلی و ملی تقویت شود
[ترجمه گوگل]دموکراسی مشارکتی باید برای ارتقاء شهروندی فعال در سطح محلی و ملی تقویت شود

7. They advocated some form of participatory democracy with free elections and a multi-party system.
[ترجمه ترگمان]آن ها از نوعی دموکراسی مشارکتی با انتخابات آزاد و یک سیستم چند حزبی دفاع کردند
[ترجمه گوگل]آنها برخی از دموکراسی های مشارکتی را با انتخابات آزاد و نظام چند حزبی حمایت کردند

8. This gives participatory organizations a tremendous advantage.
[ترجمه ترگمان]این کار به سازمان های مشارکتی یک مزیت فوق العاده می دهد
[ترجمه گوگل]این به سازمان های مشارکتی مزیت فوق العاده ای می دهد

9. Children like Robbie require an active, participatory parent to teach them how to be communicative and logical.
[ترجمه ترگمان]کودکانی مانند رابی به یک والد فعال و فعال نیاز دارند تا به آن ها یاد دهند چطور ارتباطی و منطقی باشند
[ترجمه گوگل]کودکان مانند رابی نیاز به یک والد فعال و مشارکتی دارند تا آنها را به نحوی ارتباطی و منطقی تدریس کنند

10. The sense of an unbroken participatory field of reality was central to the primal mind as well.
[ترجمه ترگمان]مفهوم یک رشته participatory منسجم از واقعیت در ذهن اولیه، مرکزی بود
[ترجمه گوگل]حس یک زمینه مشارکتی بدون وقفه از واقعیت نیز به ذهن اولیه منجر شد

11. Nominating procedures were now more open and participatory than they had ever been before.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر روش های Nominating باز و participatory از قبل شده بودند
[ترجمه گوگل]روش های نامزد کردن اکنون بیشتر باز و مشارکت کننده تر از گذشته بوده است

12. Those who argue for participatory democracy believe active citizenship can not be established within the limitations set by the existing liberal-democratic framework.
[ترجمه ترگمان]کسانی که برای دموکراسی مشارکتی بحث می کنند معتقدند که شهروندی فعال را نمی توان در محدوده محدودیت هایی که چارچوب دموکراسی لیبرال موجود ایجاد کرد ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]کسانی که برای دموکراسی مشارکتی بحث می کنند، معتقدند شهروندی فعال نمی تواند در محدودیت های چارچوب لیبرال دموکراتیک موجود ایجاد شود

13. The centre uses a participatory methodology, where each organisation chooses the appropriate training based on its particular needs.
[ترجمه ترگمان]این مرکز از یک روش شناسی مشارکتی استفاده می کند که در آن هر سازمان آموزش مناسب را براساس نیازهای خاص خود انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]این مرکز با استفاده از متدولوژی مشارکتی، جایی که هر سازمان آموزش های مناسب را بر اساس نیازهای خاص خود انتخاب می کند

14. This can only occur in participatory or self-managing democracy.
[ترجمه ترگمان]این تنها می تواند در دموکراسی مشارکتی یا مشارکتی رخ دهد
[ترجمه گوگل]این تنها در دموکراسی مشارکتی یا خودگردانی رخ می دهد

پیشنهاد کاربران

شریکی

مشارکت محور


کلمات دیگر: