کلمه جو
صفحه اصلی

abyss


دارای شدت یا ژرفای سنجش ناپذیر، شکاف ژرف (در زمین)، ژرف گودال، ژرف گسله، مغاک، هاویه، ورطه، چهچال، اعماق (دریا)، ژرفنا، abysm : بسیار عمیق، بی پایان، غوطه ورساختن

انگلیسی به فارسی

( abysm =) بسیار عمیق، بی‌پایان، غوطه‌ورساختن، مغاک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a vast, unmeasurable space; bottomless pit.
مترادف: abysm, deep, gulf
مشابه: canyon, chasm, gorge, pit, void

- In my nightmare, I fell into an abyss of fire.
[ترجمه MAR_Wither] در کابوسم درون آتشی بی انتها افتادم
[ترجمه Ebyx] در کابوسم درون پرتگاهی از آتش افتادم
[ترجمه عسل] من در کابوس به درون اتشی افتادم
[ترجمه ترگمان] در کابوس هایم فرو رفتم و در پرتگاهی از آتش افتادم
[ترجمه گوگل] در کابوس من، من افتادم به آتش سوزی

(2) تعریف: anything resembling an abyss in its extent, unmeasurableness, or profundity.
مترادف: depths

- the abyss of subatomic space
[ترجمه ترگمان] فضایی در فضا وجود دارد
[ترجمه گوگل] عرشه فضای زیر اتمی

• yawning chasm, immeasurable void; something unfathomable; abode of the dead, hell
an abyss is a very deep hole in the ground.
a very frightening or threatening situation can be referred to as an abyss; a literary use.

مترادف و متضاد

something very deep, usually a feature of land


Synonyms: abysm, chasm, crevasse, depth, fissure, gorge, gulf, hole, pit, void


جملات نمونه

1. abyss of shame
نهایت شرمندگی

2. The country is sinking/plunging into an abyss of violence and lawlessness.
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال غرق شدن \/ غرق شدن در گرداب خشونت و بی قانونی است
[ترجمه گوگل]کشور غرق می شود / غرق در خشونت و بی قانونی می شود

3. The country might plunge into the abyss of economic ruin.
[ترجمه ترگمان]این کشور ممکن است در پرتگاه ورشکستگی اقتصادی فرو رود
[ترجمه گوگل]کشور ممکن است به غرق شدن در اقتصاد آسیب وارد کند

4. He is plunging into an abyss of despair.
[ترجمه ترگمان]او در پرتگاهی از نومیدی غوطه ور است
[ترجمه گوگل]او به عرصه ناامیدی فرو می رود

5. They took a long look into the abyss before deciding whether to jump.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که تصمیم بگیرند که از جا بپرند، یک نگاه طولانی به درون غرقاب انداختند
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اینکه تصمیم بگیرند که آیا پرش کنند، نگاهی بیاندازند

6. Ahead of them was a gaping abyss.
[ترجمه ترگمان]مقابل آن ها یک لجه gaping بود
[ترجمه گوگل]پیش از آنها یک پرتگاه خمیده بود

7. The economic abyss between developed and undeveloped countries is widening.
[ترجمه ترگمان]ورطه اقتصادی میان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته، در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]فروپاشی اقتصادی بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته گسترش می یابد

8. The foot, the bottom, the abyss, that beckons for the third consecutive season.
[ترجمه ترگمان]پای، پایین، لجه، که برای سومین فصل متوالی به آن اشاره می کند
[ترجمه گوگل]پا، پایین، حیاط، که به دنبال فصل سوم متوالی است

9. Penelope felt a sunken abyss within her gorged with sadness.
[ترجمه ترگمان]پنه لوپه اندوهی در درونش احساس کرد که از اندوه پر شده بود
[ترجمه گوگل]پنه لوپه در غم و اندوه خود غرق شد

10. He took one last look into the abyss and slid back.
[ترجمه ترگمان]آخرین نگاه را به لجه انداخت و به عقب خزید
[ترجمه گوگل]او آخرین نگاه به مغاک را گرفت و به عقب برگشت

11. A man couldn't slide into the abyss when she was around.
[ترجمه ترگمان]وقتی که این دور و بر بود، یک مرد نمی توانست به پرتگاه سقوط کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او اطرافش بود، مرد نمیتواند به بیرون پرت کند

12. Openings covered with wire netting revealed a shadowy abyss.
[ترجمه ترگمان]openings که با توری سیمی پوشانده شده بود، یک لجه تاریک را آشکار می ساخت
[ترجمه گوگل]آستنهای پوشش داده شده با سیم مش سیمهای سایه ای را نشان دادند

13. There are yawning gulfs stretching down into the abyss which have often swallowed up cities that have fallen into them.
[ترجمه ترگمان]در لجه که غالبا شهرهایی را که در آن فرو ریخته باشند، فرو می دهند
[ترجمه گوگل]خلیج های خمیده وجود دارند که درون سایه ها قرار می گیرند که اغلب شهرهایی را که به آنها فرو ریخته اند، فرو برد

14. Bosnia-Hercegovina stands on the edge of an abyss.
[ترجمه ترگمان]بوسنی و هرزگوین در لبه پرتگاه قرار دارند
[ترجمه گوگل]بوسنی و هرزگوین روی لبه پرتگاه ایستاده است

15. They stared into the abyss,[Sentence dictionary] which didn't stare back.
[ترجمه ترگمان]ان ها به لجه خیره شدند، که به او خیره نشد
[ترجمه گوگل]آنها به غرق شدن، [Dictionary dictionary] اشاره کردند که به عقب نگاه نکردند

abyss of shame

نهایت شرمندگی


پیشنهاد کاربران

برزخ

قهقرا

پرتگاه

شکاف

حفره بی انتها

ورطه، مغاک

سوراخ بسیار عمیق
وضعیت بغرنج

آتش سوزان

بی پایان

پرتگاه. ژرفنا.

شکاف عمیق
قعر زمین

شکاف و سوراخ بزرگ در زمین

سیاه چال


کلمات دیگر: