اخراج، منفصل کردن، مرخص کردن، معزول کردن، روانه کردن، معاف کردن، خارج کردن، عزل کردن
dismissing
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
رهاشده، طردشده ( درروانشناسی بالینی )
رد ( اتهام، مربوط به علم حقوق )
بی اعتنایی
کلمات دیگر:
اخراج، منفصل کردن، مرخص کردن، معزول کردن، روانه کردن، معاف کردن، خارج کردن، عزل کردن