1. The bunk mattress was hard, the blankets prickly and slightly damp.
[ترجمه ترگمان]تشک تخت سخت بود، ملافه ها زبر و کمی مرطوب بودند
[ترجمه گوگل]تخت دو نفره سخت بود، پتوها خراشیده و کمی مرطوب بود
2. His skin felt painful and prickly.
[ترجمه ترگمان]پوست او احساس درد و درد می کرد
[ترجمه گوگل]پوست او دچار دردناک و زخمی شده است
3. The hedgehog curled up in a prickly ball.
[ترجمه Ali.Z] جوجه تیغی در یک توپ زبر پیچ خورده بود
[ترجمه سعید پارسا] جوجه تیغی مثل یه توپ تیغدار خودشو جمع کرده بود
[ترجمه ترگمان]و پس از آن، جوجه تیغی نمایان گردید
[ترجمه گوگل]جججونگ در یک توپ خمیده پیچ خورده است
4. The reptile's prickly skin repels nearly all of its predators.
[ترجمه ترگمان]پوست سیخ سیخی تقریبا همه of را دفع می کند
[ترجمه گوگل]پوست خمیده پوست تقریبا تمام شکارچیان آن را دفع می کند
5. Hedgehogs are like prickly balls.
[ترجمه ترگمان]Hedgehogs مثل تخم های ریزی هستن
[ترجمه گوگل]جوجه تیغی ها مانند توپ های زشت هستند
6. The issue is likely to prove a prickly one.
[ترجمه ترگمان]این مساله احتمالا مشکل prickly را اثبات خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این مسئله به احتمال زیاد به اثبات رسیده است
7. Chestnuts had burst out of their prickly green husks.
[ترجمه ترگمان]Chestnuts از پوست سبز prickly بیرون آمده بودند
[ترجمه گوگل]شاه بلوط از پوسته سبز خاردار سبب شد
8. He became rebarbative and prickly and spiteful; I find his obsequiousness repellent.
[ترجمه ترگمان]He و بدجنس شد و obsequiousness repellent را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]او دوباره بازجو و زخمی و جنجالی شد؛ من خودم را مقصر می دانم
9. She was prickly and sharp with me.
[ترجمه ترگمان]او هم مثل من تیز و تیز بود
[ترجمه گوگل]او زخمی و تیز بود
10. She's still a bit prickly about the whole incident.
[ترجمه ترگمان]اون هنوز یه ذره نسبت به کل ماجرا شاکی - ه
[ترجمه گوگل]او هنوز در مورد کل حادثه کمی مبهوت است
11. The sweat made my skin feel all prickly.
[ترجمه ترگمان]عرق تنم سیخ شده بود
[ترجمه گوگل]عرق باعث ایجاد حساسیت پوست من به پوست شد
12. You know how prickly she is.
[ترجمه ترگمان] تو که میدونی اون چقدر شاکی - ه
[ترجمه گوگل]شما می دانید که چقدر زشت است
13. We finally turned to the prickly question of who was going to pay.
[ترجمه ترگمان]ما بالاخره به سوال prickly که قراره پرداخت بشه رو تبدیل کردیم
[ترجمه گوگل]ما در نهایت به سوال مشکوک که چه کسی قصد پرداخت را داشت، تبدیل شد
14. The base of my neck was prickly with sweat.
[ترجمه ترگمان]قسمت گردنم از عرق سیخ شده بود
[ترجمه گوگل]پای گردن من با عرق خلفی بود