متصل کردن ( وسیله الکترونیکی به برق یا اینترنت )
راه اندازی کردن کردن وسیله الکترونیکی، به جریان انداختن
The technician wired the computer up. When I first wired up the VCR, it didn't work properly
همچینین:
تحریک کردن، هیجان زده کرده کردن، ( عامیانه ) روشن کردن، سرحال کردن
That cup of coffee really wired me up
راه اندازی کردن کردن وسیله الکترونیکی، به جریان انداختن
The technician wired the computer up. When I first wired up the VCR, it didn't work properly
همچینین:
تحریک کردن، هیجان زده کرده کردن، ( عامیانه ) روشن کردن، سرحال کردن
That cup of coffee really wired me up