کلمه جو
صفحه اصلی

hive


معنی : کندو، مرکز تجمع، جای کار وپر قیل وقال، در کندو جمع کردن، اندوختن
معانی دیگر : لانه ی زنبور، شان، گبت خانه، کلیزدان (beehive هم می گویند)، (دسته ای زنبور که در یک کندو زندگی می کنند) دسته ی زنبور، انبوه زنبور، انبوه مردم (به ویژه اگر پرسروصدا و پر مشغله باشند)، توده ی مردم، جای شلوغ و پرسروصدا، هیاهوگاه، (در کندو) عسل انباشتن، (برای مصرف آینده) گردآوری کردن، ذخیره کردن، وارد کندو شدن، به شان رفتن، (در جای شلوغ یا تنگ هم زندگی کردن) در هم لولیدن، ازدحام کردن، (زنبور) در کندو پروردن یا گرد آوردن

انگلیسی به فارسی

کندو، (مجازا) جای کار وپر قیل وقال، مرکز تجمع، درکندو جمع کردن، اندوختن


کندو، مرکز تجمع، جای کار وپر قیل وقال، اندوختن، در کندو جمع کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a structure built for or by bees to live in.

- The beekeeper is gathering honey from the hive.
[ترجمه ترگمان] زنبور دار داره عسل رو از کندو جمع می کنه
[ترجمه گوگل] زنبوردار از عسل جمع آوری عسل است

(2) تعریف: the colony of bees that lives in such a structure.
مشابه: swarm

- The hive began to swarm.
[ترجمه ترگمان] کندو شروع به هجوم آوردن کرد
[ترجمه گوگل] پرنده شروع به پرورش کرد

(3) تعریف: an extremely busy or crowded place, or the crowd of people in it.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hives, hiving, hived
• : تعریف: to keep or place in a hive.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to go into or live in a hive or a place like a hive.

• beehive, structure inhabited by a colony of bees; something resembling a beehive; place full of busy activity
go into a hive; cause to enter a hive; take shelter (as in a hive); store up, save in a safe place; live together like bees in a hive
a hive is a beehive.
you describe a place as a hive of a particular kind of activity when there is a lot of that activity there.
if you hive off part of a business, you transfer it to new ownership, usually by selling it.

مترادف و متضاد

کندو (اسم)
hive, apiary, beehive

مرکز تجمع (اسم)
hive

جای کار وپر قیل وقال (اسم)
hive

در کندو جمع کردن (فعل)
hive

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

apiary


Synonyms: swarm, colony, beehive


جملات نمونه

1. hive off
از گروه جدا کردن یا شدن،جدا کردن و بردن

2. shaking the hive excited the bees
تکان دادن کندو زنبورها را به شور آورد.

3. the buzzing hive at the railway station
انبوه پرسروصدای مردم در ایستگاه ترن

4. the multitudes that hive in city apartments
انبوه مردمی که در آپارتمان های شهری درهم می لولند

5. spraying killed the whole hive
سمپاشی همه ی زنبوران کندو را کشت.

6. his little office is a hive of activity
دفترکار کوچک او کندوی فعالیت است.

7. there are thousands of bees in each hive
هر کندو دارای هزاران زنبور است.

8. Klockner plans to hive off its loss-making steel businesses.
[ترجمه ترگمان]ازبکستان قصد دارد کسب و کاره ای فولادی از دست دادن خود را آغاز کند
[ترجمه گوگل]Klockner قصد دارد تا کسب و کار خود را از بین برود

9. A hive cannot exist without a queen.
[ترجمه ترگمان]یک مرکز نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک کندو نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد

10. In the morning the house was a hive of activity.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد خانه مرکز فعالیت بود
[ترجمه گوگل]صبح، خانه یک خرس از فعالیت بود

11. A hive can't exist without a queen.
[ترجمه ترگمان]یک مرکز نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک کندو نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد

12. The bees were humming around the hive.
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای در اطراف کندو وزوز می کردند
[ترجمه گوگل]زنبورها در اطراف کندو آواز خواندند

13. This marketplace was once a hive of activity.
[ترجمه ترگمان]این بازار زمانی مرکز فعالیت بود
[ترجمه گوگل]این بازار یک بار فعالیتی بود

14. The classroom was a hive of activity as the children prepared for the concert.
[ترجمه ترگمان]کلاس کاری بود که بچه ها برای کنسرت آماده می کردند
[ترجمه گوگل]کلاس درس فعالیت هایی بود که بچه ها برای کنسرت آماده می کردند

15. The bees swarmed round the hive.
[ترجمه ترگمان]زنبورها اطراف کندو ازدحام کرده بودند
[ترجمه گوگل]زنبورها در اطراف زالو پرورش دادند

16. What a hive of industry!
[ترجمه ترگمان]کندو چه کندوی کار است!
[ترجمه گوگل]چه میله ای از صنعت!

17. The whole house was a hive of activity on the day before the wedding.
[ترجمه ترگمان]تمام خانه روز قبل از عروسی یک مرکز فعالیت بود
[ترجمه گوگل]کل خانه در طول روز قبل از عروسی، یک خرس از فعالیت بود

There are thousands of bees in each hive.

هر کندو دارای هزاران زنبور است.


Spraying killed the whole hive.

سم‌پاشی همه‌ی زنبوران کندو را کشت.


the buzzing hive at the railway station

انبوه پرسروصدای مردم در ایستگاه قطار


His little office is a hive of activity.

دفترکار کوچک او کندوی فعالیت است.


Each year the colony hives more than 200 pounds of honey.

هر ساله این دسته‌ی زنبور بیش از 200 پوند عسل انباشته می‌کند.


He hived away the extra dollars.

او دلارهای اضافی را اندوخت.


The swarm hived quickly.

دسته‌ی زنبور به سرعت وارد کندو شد.


the multitudes that hive in city apartments

انبوه مردمی که در آپارتمان‌های شهری درهم می‌لولند


He hived off the first graders to another playground.

او کلاس‌اولی‌ها را جدا کرد و به محل بازی دیگری برد.


اصطلاحات

hive off

از گروه جدا کردن یا شدن، جدا کردن و بردن


پیشنهاد کاربران

جمع واژه bee می باشد. زنبورها

فروش سهم - واگذار کردن بخش از تجارت

کندو کندو عسل

در عکاسی یعنی مرکز تجمع رنگ

به گروهی از مردم که به صورت دسته جمعی با هم زندگی میکنند هم میگویند

He lived a quiet life, tending his garden and his hives
او زندگی آروم و بی سروصدای داشت، با رسیدن به باغ و کندوهای عسل ش

a rash of round, red welts on the skin that itch intensely, sometimes with dangerous swelling, caused by an allergic reaction, typically to specific foods.
تاول ناشی از آلرژی

hive of activities مرکز فعالیت


کلمات دیگر: