کلمه جو
صفحه اصلی

except


معنی : اعتراض کردن، مستثنی کردن، مشمول نکردن، مگر، جز، باستثنای، بجز، سوای، غیر، غیر از
معانی دیگر : به استثنای، به جز، (مهجور) مخالف بودن با، مخالفت کردن با (با: against یا to)، (عامیانه) ولی، اگر ... نبود، (قدیمی) مگر آن که (امروزه: unless)، vt : مستثنی کردن، اعترا­ کردن

انگلیسی به فارسی

مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن


جز، به‌جز، مگر، به‌استثنای، غیر از، سوای


بجز، مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن، مگر، جز، غیر، غیر از، باستثنای، سوای


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: with the exclusion of; other than; but.
مترادف: bar, barring, besides, but, save
مشابه: outside of, short of

- All the students except one performed quite well on the exam.
[ترجمه negin] همه دانش اموران به جز یک نفر در امتحان بسیار خوب عمل کرده اند
[ترجمه ترگمان] همه دانش آموزان به جز یکی از آن ها در امتحان کاملا خوب عمل کردند
[ترجمه گوگل] تمام دانشجویان به غیر از این، در امتحان کاملا به خوبی عمل کردند
حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: if it were not that; but.
مترادف: but, only, save

- We would have gone except that it rained.
[ترجمه ترگمان] اگر باران می بارید، می رفتیم
[ترجمه گوگل] ما می رفتیم به جز آن که باران بود

(2) تعریف: otherwise than.
مترادف: but
مشابه: unless

- He never stopped talking except to take a drink of water.
[ترجمه مهرداد معدنی] او هرگز از حرف زدن دست نمی کشید مگر موقع آب خوردن
[ترجمه ترگمان] هیچ وقت حرف نمی زد، مگر اینکه آب بخورد
[ترجمه گوگل] او هرگز متوقف صحبت کردن به جز برای گرفتن یک نوشیدنی از آب
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: excepts, excepting, excepted
• : تعریف: to fail to include; leave out; exclude.
مترادف: bar, exclude, omit
متضاد: include
مشابه: disallow, eliminate, excuse, exempt, refuse, reject, shun
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to take exception; object (usu. fol. by to or against).
مترادف: object

• exclude, leave out; protest, object
besides, but, excluding
but, only
you use except or except for to introduce the only thing or person that a statement does not apply to.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] اکسپت، انحصار عملگری منطقی با این ویژگی که اگر P و Q دوگزاره باشند، آنگاه، گزاره P EXCEPT Q فقط وقتی درست است که P به تنهایی درست باشد . در س حالت دیگر ( P غلط Q غلط P غلط Q درست و P درست Q درست ) گزاره نادرست است . این عملگر معادل با ANDNOT است .
[ریاضیات] به استثنای غیر از، استثناء کردن، به جز، مگر

مترادف و متضاد

اعتراض کردن (فعل)
object, protest, animadvert, squawk, fuss, except, obtest, fulminate, impugn

مستثنی کردن (فعل)
except, exclude

مشمول نکردن (فعل)
except

مگر (قید)
except

جز (حرف اضافه)
but, except

باستثنای (حرف اضافه)
but, except

بجز (حرف اضافه)
bar, except, than, bating, barring

سوای (حرف اضافه)
besides, except, barring

غیر (حرف اضافه)
besides, except

غیر از (حرف اضافه)
besides, except

other than


Synonyms: apart from, aside from, bar, barring, besides, but, excepting, excluding, exclusive of, exempting, if not, lacking, leaving out, minus, not for, omitting, outside of, rejecting, save, saving, short of, without, with the exception of


leave out


Synonyms: ban, bar, bate, count out, debar, disallow, eliminate, exclude, exempt, expostulate, inveigh, object, omit, pass over, protest, reject, remonstrate, rule out, suspend, taboo


Antonyms: admit, allow, include


جملات نمونه

1. except for death, there is no certitude
جز مرگ هیچ قطعیتی وجود ندارد.

2. except for the fact that. . .
به جز این واقعیت که . . . ،جز این که. . .

3. except for
به جز،سوای،به غیر از

4. to except to somebody's remarks
با اظهارات کسی مخالفت کردن

5. every day except sunday, the soldiers messed together
به جز یکشنبه ها سربازان هر روز با هم خوراک می خوردند.

6. everyone came except iraj
همه آمدند به جز ایرج.

7. she invited everyone except pari
او همه را دعوت کرد جز پری.

8. i'd quit my job except i need the money
اگر نیاز به پول نداشتم کارم را ول کرده بودم.

9. never pan the camera except to follow motion
هرگز دوربین را نچرخان مگر برای فیلم برداری از چیزی متحرک.

10. you can eat everything except meat
شما می توانید همه چیز بخورید غیر از گوشت.

11. the room was completely silent except for the buzzing of a bee
اتاق غرق در سکوت بود و فقط صدای وز وز یک زنبور می آمد.

12. you haven't done a thing except bitch ever since we got here
از وقتی که به اینجا رسیدیم کاری جز شکایت نکرده ای.

13. in winter the village becomes inaccessible except by air
در زمستان رسیدن به آن دهکده فقط از راه هوا امکان پذیر است.

14. You will be punished, I can except no one.
[ترجمه ata] شما تنبیه خواهید شد، من نمی تونم برای کسی استثنا قائل بشم
[ترجمه ترگمان]تو تنبیه میشی، من فقط می تونم به غیر از هیچ کس
[ترجمه گوگل]شما مجازات می شوید، من می توانم به جز هیچ کس

15. The weather was good except for an occasional shower.
[ترجمه ترگمان]هوا فقط برای یک حمام گاه خوب بود
[ترجمه گوگل]آب و هوا خوب بود به جز یک گاه به گاه دوش

16. I have everything what I want except you.
[ترجمه ترگمان]من هر چیزی رو که می خوام به جز تو دارم
[ترجمه گوگل]من همه چیزهایی را که میخواهم به جز تو دارم

17. Except for a small pang, her headache has gone.
[ترجمه ترگمان]به جز یک درد کوچک، سردردش قطع شده است
[ترجمه گوگل]به جز یک پنگ کوچک، سردرد او رفته است

18. We work every day except Sunday.
[ترجمه شقایق] ما هر روز بجز یکشنبه ها کار میکنیم
[ترجمه ترگمان]ما هر روز به غیر از یکشنبه ها کار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به جز روز یکشنبه کار می کنیم

19. Nothing really matters except to live or die.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز به جز زنده ماندن یا مردن مهم نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز واقعا مهم نیست جز زندگی و یا مرگ

20. Except for a brief Christian interlude at the beginning of the 11th century, Istanbul has been a Muslim city for almost 1300 years.
[ترجمه ترگمان]به جز یک دوره کوتاه مسیحی در آغاز قرن یازدهم، استانبول یک شهر مسلمان برای تقریبا ۱۳۰۰ سال بوده است
[ترجمه گوگل]استانبول به جز یک مفهوم کوتاه مسیحی در آغاز قرن 11، تقریبا 1300 سال به یک شهر مسلمان تبدیل شده است

21. Each person's genetic code is unique except in the case of identical twins.
[ترجمه ترگمان]کده ای ژنتیکی هر فرد به جز در مورد دوقلوهای همسان، منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]کد ژنتیکی هر شخص به جز در مورد دوقلوهای یکسان منحصر به فرد است

Everyone came except Iraj.

همه به‌جز ایرج آمدند.


You can eat everything except meat.

شما می‌توانید همه‌چیز غیر از گوشت بخورید.


She invited everyone except Pari.

او همه را جز پری دعوت کرد.


except for the fact that...

به‌جز این واقعیت که ...، جز این که...


to except to somebody's remarks

با اظهارات کسی مخالفت کردن


I'd quit my job except I need the money.

اگر نیاز به پول نداشتم کارم را ول کرده بودم.


The room was completely silent except for the buzzing of a bee.

اتاق غرق در سکوت بود و فقط صدای وز وز یک زنبور می‌آمد.


اصطلاحات

except for

بجز، سوای، به غیر از


پیشنهاد کاربران

به جز: but not - - - - کانون زبان ایران . . . ترم Reach 1

but not

مگر، جز

بجز

مگر، بجز

مگراینکه

اعتراض کردن


به جز هست= ( . except ( prep
but not=except

Not including

جمله: I can answer all of the question except for the last one

به جز به غیر از


به غیر از ، بجز

Apart from , animadvert

🔴Except :
۱. اعتراض کردن - مخالفت کردن - مخالفت خود را اعلام کردن
۲. به جز - مگر - غیر
🔴Exception : استثنا
🔴Expectation : انتظار - توقع - چشم داشت - ( گاهی هم امیدواری معنا میشه ولی خیلی درست نیست اونو با hopefulness بگیم بهتره )

نسبی

به جز
not including
but not


بجز ، به غیر از

به جز

به جز غیر از

but

فقط
وقتی نقش حرف ربط ( conjunction ) داشته باشه، با �فقط� هم معناست. مثلاً:
She didn't say anything, except that she needed more time
چیزی نگفت، فقط اینکه به زمان بیشتری نیاز داره


کلمات دیگر: