کلمه جو
صفحه اصلی

workhorse


معنی : اسب بارکش، یابو، ادم زحمتکش
معانی دیگر : اسب کار (برای شخم زنی و باربری و غیره نه سواری)، کارگر پرکار، کارگر زحمت کش

انگلیسی به فارسی

یابو، اسب بارکش، آدم زحمتکش


اسب شاخدار، اسب بارکش، یابو، ادم زحمتکش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a horse used for heavy labor, such as plowing or hauling.

(2) تعریف: one who works hard and tirelessly.

• horse used for labor; person who works very hard; very useful or dependable machine or vehicle
you can use workhorse to refer to someone or something that does a large amount of dull or routine work.

مترادف و متضاد

اسب بارکش (اسم)
draft horse, workhorse, sumpter

یابو (اسم)
tit, nag, draft horse, workhorse, outrunner, packhorse, pony

ادم زحمتکش (اسم)
workhorse

جملات نمونه

1. The steam engine was the workhorse of the Industrial Revolution.
[ترجمه زباری] موتور بخار بازوی دست راست انقلاب صنعتی بود
[ترجمه ترگمان]موتور بخار نیروی کارا انقلاب صنعتی بود
[ترجمه گوگل]موتور بخار نیروی کار انقلاب صنعتی بود

2. The Hercules aircraft has been the workhorse of the airforce for over 25 years.
[ترجمه بهارک قهرمان] بیش از 25 سال هواپیمای هرکول اسب بارکش نیروی هوایی بوده است.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای \"هرکول\" بیش از ۲۵ سال است که در این منطقه کار می کند
[ترجمه گوگل]هواپیما هرکول بیش از 25 سال بوده است

3. Nixon, the loner, was a workhorse with determination.
[ترجمه ترگمان]نیکسون، که تنها و تنها بود، با پشت کار کارا بود
[ترجمه گوگل]نیکسون، تنها، یک کارگر با عزم بود

4. She wants to be known as a workhorse and not a clothes horse.
[ترجمه ترگمان]اون می خواد به عنوان یه خر خر شناخته بشه و نه یه اسب لباس
[ترجمه گوگل]او می خواهد به عنوان یک اسب و اسب لباس شناخته شود

5. But the real workhorse of the Galapagos operation was the tiny sub called the Alvin.
[ترجمه ترگمان]ولی بارکش واقعی عملیات گالاپاگوس آن sub کوچک بود که آلوین نامیده می شد
[ترجمه گوگل]اما کارگر واقعی عملیات گالاپاگوس، بخش کوچکی از آلوین بود

6. The aircraft was the standard workhorse of Soviet medium-haul routes, a Tupolev 154 jet, six seats abreast.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما یک بارکش استاندارد برای مسیرهای حمل متوسط شوروی بود، یک جت Tupolev ۱۵۴، شش صندلی در کنار
[ترجمه گوگل]این هواپیما اسباب بازی استاندارد راههای میان مدت شوروی بود، یک تفنگ 154 توپولف، 6 صندلی در کنار یکدیگر

7. The Boeing 70used to be the workhorse of air travel.
[ترجمه ترگمان]بوئینگ ۷۰ مورد استفاده برای نیروی کارا سفر هوایی بود
[ترجمه گوگل]هواپیمای بوئینگ 70 از هواپیمای مسافربری استفاده کرد

8. Cunningham is the team's defensive workhorse.
[ترجمه ترگمان]کانینگهام مدیر بخش دفاعی تیم است
[ترجمه گوگل]Cunningham نیروی دفاعی تیم است

9. Van de Graaff generators are the current workhorse of nuclear stucture research.
[ترجمه ترگمان]ژنراتورهای ون دو Graaff، عامل موثر تحقیق stucture هسته ای هستند
[ترجمه گوگل]ژنراتور ون دراگف، کارگر کنونی تحقیقاتی در مورد ساختار هسته ای است

10. Van de Graaff generators are the current workhorse of nuclear structure research.
[ترجمه ترگمان]ژنراتورهای ون دو Graaff، روش کارا ساز فعلی تحقیقات ساختار هسته ای هستند
[ترجمه گوگل]ژنراتور ون دراگف در حال کار بر روی تحقیقات ساختاری هسته ای است

11. The IBM main frame computers have been the workhorse of the business world.
[ترجمه ترگمان]کامپیوترهای چارچوب اصلی IBM، کارا کارا در دنیای کسب وکار بوده اند
[ترجمه گوگل]رایانه های مرکزی اصلی آی بی ام، دشمن کار دنیای کسب و کار بوده اند

12. The workhorse of that project was the ABI 3700 a DNA sequencer from Applied Biosystems.
[ترجمه ترگمان]کار بارکش این پروژه ABI ۳۷۰۰ ای بود که از Biosystems کاربردی جدا شده بود
[ترجمه گوگل]اسباب بازی این پروژه ABI 3700 یک ترتیب سنج DNA از Applied Biosystems بود

13. He is a dented little workhorse who, having outlasted his planned obsolescence, spends his days in the Sisyphean, mechanical labor of gathering and compacting garbage.
[ترجمه ترگمان]او یک خرده کش دار و زحمتکش است که عمر خود را پس از گذشت عمر در the، کار مکانیکی جمع کردن و کیسه زباله می گذراند
[ترجمه گوگل]او یک کارگر کوچک دندانی است که، با گذشت زمان از بین رفت، روزهای خود را در سیزیف، کار مکانیکی جمع آوری و جمع آوری زباله ها انجام می دهد

14. No matter to Luke, the Workhorse.
[ترجمه ترگمان] \"اهمیتی برای\" لوک \"نداره\" the
[ترجمه گوگل]مهم نیست به لوقا، Workhorse

پیشنهاد کاربران

دست راست ؛ یعنی مبنای قدرت کسی یا چیزی یا جنبشی
فلانی دست راست رییس جمهور است :
He is the WORKHORSE of Mr. President

همون سگ جون خودمون ( بادوام و پرکار )

با دوام

خر کار خودمون میشه
معنی آن میشه:a person, machine, or vehicle that does a lot of work, especially when it is hard or boringیعنی:شخص، ماشین یا وسیله نقلیه ای که کارهای زیادی انجام می دهد، مخصوصاً وقتی ( آن کار ) سخت یا کسل کننده باشد


کلمات دیگر: