کلمه جو
صفحه اصلی

regulating

انگلیسی به فارسی

تنظیم، تنظیم کردن، منظم کردن، تعدیل کردن، مرتب کردن، میزان کردن، درست کردن


انگلیسی به انگلیسی

• controlling, governing, directing; adjusting to a specific level or condition

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تنظیم کننده، تثبیت کننده

جملات نمونه

1. It is up to the regulating authority to put the measures into effect.
[ترجمه ترگمان]این بستگی به تنظیم قدرت برای قرار دادن این معیارها در نظر دارد
[ترجمه گوگل]این اقدامات برای تنظیم مقررات در نظر گرفته شده است

2. They have also found growth regulating substances, which could accelerate the growth of crops while inhibiting the roots.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین رشد مواد تنظیم کننده را کشف کرده اند که می تواند رشد محصولات را تسریع کند در حالی که مانع از ریشه ها می شود
[ترجمه گوگل]آنها همچنین مواد تنظیم کننده رشد را پیدا کرده اند که می تواند رشد محصولات را در هنگام مهار ریشه ها افزایش دهد

3. This places the emphasis on regulating companies rather than products and offers a wider choice to consumers.
[ترجمه ترگمان]این امر تاکید بر تنظیم شرکت ها به جای محصولات و ارائه یک انتخاب گسترده تر برای مصرف کنندگان است
[ترجمه گوگل]این تأکید بر تنظیم شرکت ها به جای محصولات است و انتخاب گسترده ای را برای مصرف کنندگان ارائه می دهد

4. Cats are normally extremely efficient at regulating the amount of food they take in.
[ترجمه ترگمان]گربه ها معمولا در تنظیم مقدار غذایی که مصرف می کنند، بسیار کارآمد هستند
[ترجمه گوگل]گربه ها معمولا در تنظیم مقادیر غذایی که در آنها مصرف می کنند، بسیار موثر هستند

5. This is an example of folklinguistics regulating real linguistic behaviour.
[ترجمه ترگمان]این مثالی از تنظیم رفتار زبانی حقیقی است
[ترجمه گوگل]این یک مثال از folklinguistics است که رفتار زبانشناختی واقعی را تنظیم می کند

6. This happens in regulating the body's temperature in extreme conditions of heat and cold.
[ترجمه ترگمان]این امر در تنظیم دمای بدن در شرایط شدید گرما و سرما رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این در تنظیم دمای بدن در شرایط شدید گرما و سرد اتفاق می افتد

7. Although no state has laws on the book regulating their use, some have legislation pending.
[ترجمه ترگمان]هر چند که هیچ کشوری قوانینی در زمینه تنظیم کاربرد آن ها ندارد، برخی از آن ها در انتظار تصویب قانونی هستند
[ترجمه گوگل]اگرچه هیچ قانون ایالتی در رابطه با استفاده از کتاب در مورد استفاده از آنها وجود ندارد، اما بعضی از قوانین در حال بررسی است

8. Schools have the right to establish reasonable rules regulating the time, place, and manner for distributing all student publications.
[ترجمه ترگمان]مدارس حق دارند قوانین معقولی برای منظم کردن زمان، مکان و روش توزیع همه نشریات دانشجویان ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]مدارس حق دارند قواعد منطقی را که زمان، مکان و نحوه توزیع تمام نشریات دانشجویی را تنظیم می کنند، تعیین کند

9. This chemical has several important functions, including regulating motivation, mood and movement.
[ترجمه ترگمان]این ماده شیمیایی چندین تابع مهم از جمله تنظیم انگیزه، حالت و حرکت دارد
[ترجمه گوگل]این مواد شیمیایی دارای چندین توابع مهم هستند، از جمله تنظیم انگیزه، حالت و حرکت

10. National laws regulating domestic transactions are either considered adequate or, if not, are thought best changed by domestic legislation.
[ترجمه ترگمان]قوانین ملی تنظیم معاملات داخلی به طور کافی در نظر گرفته می شوند یا، اگر نه، فکر می کنند بهترین تغییر توسط قوانین داخلی است
[ترجمه گوگل]قوانین ملی که معاملات داخلی را تنظیم می کنند کافی است یا اگر تصور نکنند، بهتر از قوانین داخلی تغییر می کنند

11. Particular emphasis placed on the problems of regulating and supervising financial conglomerates within the existing national regulatory framework.
[ترجمه ترگمان]تاکید ویژه بر مشکلات تنظیم و نظارت بر شرکت های مالی در چارچوب مقررات داخلی موجود تاکید دارد
[ترجمه گوگل]تاکید ویژه بر مشکلات تنظیم و نظارت بر کنسولگریهای مالی در چارچوب قانونی موجود وجود دارد

12. Also on Oct. 15 the Sejm approved legislation regulating television and broadcasting and allowing for commercial stations.
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۵ اکتبر، سیم، قانون تنظیم تلویزیون و پخش و اجازه دادن به ایستگاه های تجاری را تصویب کرد
[ترجمه گوگل]همچنین در 15 اکتبر، سجم قانون را برای تنظیم تلویزیون و پخش و اجازه دادن به ایستگاه های تجاری تصویب کرد

13. If I am unconvinced about compulsory changes in auditors, I am equally unsure about regulating non-audit services by auditors.
[ترجمه ترگمان]اگر من در مورد تغییرات اجباری در حسابرسان قانع نشده ام، به همان اندازه در مورد قانونمند کردن خدمات حسابرسی توسط حسابرسان مطمئن نیستم
[ترجمه گوگل]اگر من در مورد تغییرات اجباری در حسابرسان اطمینان ندارم، درمورد تنظیم خدمات غیر حسابرسی توسط حسابرسان نیز نگران هستم

14. It involves the use of celestial recurrences for the practical purpose of regulating daily activity.
[ترجمه ترگمان]آن شامل استفاده از recurrences آسمانی برای هدف عملی منظم کردن فعالیت روزانه است
[ترجمه گوگل]این شامل استفاده از عود آسمانی برای هدف عملی تنظیم فعالیت روزانه است

پیشنهاد کاربران

تنظیم ـکننده

تنظیم

قانونمندسازی، قاعده مندسازی، ایجاد قانون ( برای ) ، سامان بخشی


کلمات دیگر: