کلمه جو
صفحه اصلی

pip


معنی : سیفلیس، سیفیلیس، خال، لکه، اختلال مزاج، دانه یا تخم میوه هایی مثل سیب، شکستن، سراز تخم دراوردن، شکستن و باز شدن
معانی دیگر : هسته ی کوچک (مانند هسته ی سیب یا پرتقال)، هستک، خال (روی ورق بازی یا تاس نرد و غیره)، (انگلیس - عامیانه) ستاره ی روی شانه ی افسران، هر یک از خانه های پوست آناناس، (گل) نشا، (انگلیس - عامیانه) با تیر (یا سنگ و غیره) زدن، (مانند جوجه) جیک جیک کردن، بیب بیب کردن (مثل فرستنده ی رادیویی)، سر از تخم در آوردن، (بیماری ماکیان که نشان آن دله بستن زبان و پوشیده شدن گردن از ماده ی بلغم مانند است) پیپ، (مزاح آمیز) بیماری (نامعلوم)، آزار، کسالت، سگ مرض، انواع امرا­ مختلفی که سابقاانهارا کوفت، سوءهاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند، درمورد جوجه سراز تخم دراوردن، درمورد تخم شکستن

انگلیسی به فارسی

انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت، سوهاضمه و سرفه و امثال آن دانسته اند، اختلال مزاج، خال، لکه،(درمورد جوجه)سراز تخم درآوردن، (درمورد تخم)شکستن،شکستن وبازشدن، دانه یا تخم میوه هایی مثل سیب


پیپ، اختلال مزاج، خال، لکه، سیفلیس، سیفیلیس، دانه یا تخم میوه هایی مثل سیب، شکستن، سراز تخم دراوردن، شکستن و باز شدن


انگلیسی به انگلیسی

• stone, pit, seed; kernel; chirp, peep, sound made by a bird
(slang) win, be victorious; defeat, beat; fail, be unsuccessful; cause failure, make unsuccessful
a pip is one of the small hard seeds in a fruit such as an apple, orange, or pear.
on the radio, the pips are a series of short, high-pitched sounds that are used as a time signal.
the pips on the shoulder of a soldier's uniform are an emblem which shows his rank; an informal use.
if you pip someone to something, such as a prize or an award, you narrowly defeat them in a game or competition.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] «پیپ» پژواک هدف نشان داده شده روی صفحه رادار .پیپ می تواند یک لکه روشن نور باشد مانند آنچه که روی صفحه نمایش PPI دیده می شود یا پالسهای تیزی به صورت آنچه که روی صفحه نمایش A دیده می شود، باشد .

مترادف و متضاد

سیفلیس (اسم)
pox, lues, chancre, syphilis, old joe, pip

سیفیلیس (اسم)
pox, lues, syphilis, old joe, pip

خال (اسم)
blotch, speck, spot, dot, mote, beauty spot, mole, freckle, mother's mark, stigma, pip, fleck, speckle

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

اختلال مزاج (اسم)
pip

دانه یا تخم میوه هایی مثل سیب (اسم)
pip

شکستن (فعل)
fracture, chop, break, disobey, deflect, refract, shatter, stave, violate, cleave, fraction, nick, knap, pip, smite, crackle, infract

سر از تخم دراوردن (فعل)
pip

شکستن و باز شدن (فعل)
pip

جملات نمونه

1. pip someone at the post
(انگلیس) با دشواری یا در آخرین لحظه شکست دادن

2. give somebody the pip
(انگلیس - عامیانه) ناراحت کردن،متنفر کردن،بیزار کردن

3. his disgusting jokes gave me the pip
شوخی های مشمئز کننده ی او مرا بیزار کرد.

4. At the last pip it will be exactly six o'clock.
[ترجمه ترگمان]در آخرین پیپ، ساعت شش خواهد بود
[ترجمه گوگل]در آخرین پیپ دقیقا شش ساعت خواهد بود

5. She gives me the pip.
[ترجمه ترگمان]پیپ را به من می دهد
[ترجمه گوگل]او به من پیپ می دهد

6. Pip acted as if he was better than everyone else.
[ترجمه ترگمان]پیپ طوری رفتار می کرد که انگار از بقیه بهتر است
[ترجمه گوگل]Pip به گونه ای عمل کرد که بهتر از هر کس دیگری باشد

7. His disgusting jokes gave everybody the pip.
[ترجمه ترگمان]شوخی های زننده او همه را به همه می داد
[ترجمه گوگل]جوک های بی رحمانه او را به هر کسی تقسیم کرد

8. His wishy - washy talk gave her the pip.
[ترجمه ترگمان]حرف بی مزه او پیپ را به او داد
[ترجمه گوگل]سخنرانی آرزوهای او - به او لبخند زد

9. But Pip does little to protest this cruel fate.
[ترجمه ترگمان]اما پیپ برای اعتراض این سرنوشت ظالمانه کوچولو نیست
[ترجمه گوگل]اما پیپ برای اعتراض به این سرنوشت بی رحمانه کم است

10. Pip will simply be a gentleman because he can afford it.
[ترجمه ترگمان]پیپ به سادگی یک مرد خواهد بود چون از عهده این کار بر می آید
[ترجمه گوگل]پاپ به سادگی یک نجیب زاده خواهد بود زیرا می تواند آن را بپردازد

11. Today it has a pip in almost every pie from computers to cosmetics.
[ترجمه ترگمان]امروزه آن یک پیپ (تقریبا هر pie از کامپیوتر گرفته تا لوازم آرایشی)دارد
[ترجمه گوگل]امروزه تقریبا در هر پیت از کامپیوتر تا لوازم آرایشی یک پیپ دارد

12. Pip has found contentment also by helping Herbert with is life by find and paying for him to start a job.
[ترجمه ترگمان]پیپ نیز با کمک به هربرت در زندگی با یافتن و پرداخت پول برای شروع یک کار رضایت را پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]پاپ نیز با کمک به هربرت با یافتن و پیدا کردن زندگی خود، با رضایت همراه است

13. It is then Pip falls ill and is nursed back to good health by the good-natured health.
[ترجمه ترگمان]سپس پیپ بیمار می شود و با سلامت نیک تندرستی به سلامت خوب باز می گردد
[ترجمه گوگل]پس از آن، پاپ بیمار می شود و سلامت خوبی دارد

14. The woman who minds Pip and Emma collects them from school and gives them an evening meal.
[ترجمه ترگمان]زنی که فکر می کند پیپ و اما آن ها را از مدرسه جمع می کند و یک غذای شبانه به آن ها می دهد
[ترجمه گوگل]زنانی که Pip و Emma را در نظر می گیرند، آنها را از مدرسه جمع می کند و به آنها غذا می دهد

15. Then it happens again and Pip is left in the wide expanse of the ocean.
[ترجمه ترگمان]بعد دوباره اتفاق می افتد و پیپ در پهنه وسیع اقیانوس باقی می ماند
[ترجمه گوگل]سپس دوباره اتفاق می افتد و پاپ در گستره وسیعی از اقیانوس قرار دارد

She was pipped in the neck.

به گردنش زدند (به گردنش خورد).


His disgusting jokes gave me the pip.

شوخی‌های نفرت‌انگیز او مرا بیزار کرد.


اصطلاحات

pip someone at the post

(انگلیس) با دشواری یا در آخرین لحظه شکست دادن


give somebody the pip

(انگلیس - عامیانه) ناراحت کردن، متنفر کردن، بیزار کردن


پیشنهاد کاربران

معادل یک صد هزارم یا 00001/0 در قیمت گذاری ارزهای خارجی.


کلمات دیگر: