کلمه جو
صفحه اصلی

miniaturize


معنی : کوچک کردن، بصورت مینیاتور در اوردن
معانی دیگر : (به صورت بسیار کوچک ساختن یا تولید کردن) ریزسازی کردن، ریزگری کردن

انگلیسی به فارسی

مینیاتوری کردن، کوچک کردن، بصورت مینیاتور در اوردن


کوچک کردن، بصورت مینیاتور در آوردن


انگلیسی به انگلیسی

• reduce to tiny or miniature size (also miniaturise)
to miniaturize a machine means to produce a very small version of it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] کوچک کردن طراحی دوباره یک عنصر یا قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی برای قرار دادن آن در فضایی کمتر .
[زمین شناسی] کوچک کردن، بصورت مینیاتور در آوردن

مترادف و متضاد

کوچک کردن (فعل)
minify, fine, extenuate, play down, miniaturize

به صورت مینیاتور در اوردن (فعل)
miniaturize

جملات نمونه

a miniaturized submarine

زیردریایی ریز‌سازی‌شده


1. An object of the present invention is to miniaturize a circuit board connector.
[ترجمه ترگمان]هدف از اختراع موجود، miniaturize کردن یک اتصال دهنده board است
[ترجمه گوگل]یک هدف از این اختراع کوچک کردن یک کانکتور تخته مدار است

2. So, right now, we can actually miniaturize biological and chemistry laboratories onto microfluidic chips.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در حال حاضر، ما در واقع می توانیم laboratories زیستی و شیمی را بر روی تراشه های microfluidic miniaturize
[ترجمه گوگل]بنابراین، در حال حاضر، ما در واقع می توانیم آزمایشگاه های بیولوژیکی و شیمیایی را بر روی تراشه های میکرو فلوئید انجام دهیم

3. So with the miniaturize light type and light weight, connectors for SMT will develop more greatly.
[ترجمه ترگمان]بنابراین با نوع نور miniaturize و وزن سبک، connectors برای SMT به شدت توسعه خواهند یافت
[ترجمه گوگل]بنابراین با سبک سبک مینیاتوریس و وزن سبک، اتصالات برای SMT به طور چشمگیری افزایش می یابد

4. In essence, the research seeks to miniaturize the Unmanned Aerial Vehicle drones used in Iraq and Afghanistan for surveillance and reconnaissance.
[ترجمه ترگمان]در اصل، این تحقیق به دنبال کاهش هواپیماهای بدون سرنشین مورد استفاده در عراق و افغانستان برای نظارت و شناسایی است
[ترجمه گوگل]در اصل، این تحقیق به دنبال کمینه سازی هواپیماهای بدون سرنشین هوایی هواپیماهای بدون سرنشین مورد استفاده در عراق و افغانستان برای نظارت و شناسایی است

5. The appropriate optical parameters would miniaturize the zoom objective lens.
[ترجمه ترگمان]پارامترهای نوری مناسب از لنز هدف زوم استفاده خواهند کرد
[ترجمه گوگل]پارامترهای نوری مناسب منحنی لنز هدف زوم را کوچک می کند

6. Supported by institute 38 of CECT, a S-band miniaturize T/R module based on MCM technology is studied in this paper. The experiments identify that this T/R module has a good performance.
[ترجمه ترگمان]با پشتیبانی موسسه ۳۸ از CECT، ماژول S - band T \/ R مبتنی بر فن آوری MCM در این مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است آزمایش ها نشان می دهند که این ماژول تی \/ R عملکرد خوبی دارد
[ترجمه گوگل]در این مقاله با استفاده از موسسه 38 CECT، یک ماژول T / R مینیاتور سازی S-band بر اساس تکنولوژی MCM مورد بررسی قرار گرفته است آزمایشات نشان می دهد که این ماژول T / R دارای عملکرد خوبی است

7. We will miniaturize your stature and end your careers!
[ترجمه ترگمان]ما موقعیت خود را از دست خواهیم داد و به شغل خود خاتمه خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما قدمت شما را کوچکتر خواهیم کرد و کارهای شما را پایان خواهیم داد!

8. In order to miniaturize the millimeter wave circuit system, this study improved the traditional chain SIW filter and brought forward a new type of compact configuration with chamfer angle.
[ترجمه ترگمان]به منظور دستیابی به سیستم مدار موج میلیمتری، این مطالعه فیلتر سنتی siw را بهبود بخشیده و نوع جدیدی از پیکربندی فشرده را با زاویه chamfer به پیش برد
[ترجمه گوگل]به منظور کوچک کردن سرعت سیستم مدارهای میلیمتری، این مطالعه فیلتر زنجیره ای SIW زنجیره ای را بهبود بخشید و یک نوع جدید از پیکربندی جمع و جور را با زاویه شفاف پر کرد

9. Even if successful, equipment used in the experiments would have to be miniaturized before being used in space flight.
[ترجمه ترگمان]حتی اگر موفقیت آمیز باشد، تجهیزات مورد استفاده در آزمایش ها باید قبل از استفاده در پرواز فضایی مینیاتوری شوند
[ترجمه گوگل]حتی اگر موفق باشد، تجهیزات مورد استفاده در آزمایشات قبل از استفاده در پرواز فضایی باید حداقل باشد

10. Disguised as toilet equipment all the apparatus was there - the listening device and several sophisticated miniaturized bugs.
[ترجمه ترگمان]در لباس مبدل تمام لوازم آرایش و دستگاه های گوش دار و چند سوسک بسیار پیچیده مینیاتوری به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]همه دستگاه ها به عنوان لوازم توالت پوشیدنی بودند - دستگاه گوش دادن و چندین اشکال کوچک پیشرفته

11. The good news is that the same technology that allowed miniaturization of electronics, is now allowing us to miniaturize biological laboratories.
[ترجمه ترگمان]خبر خوب این است که همان تکنولوژی که به کوچک سازی دستگاه های الکترونیکی اجازه می دهد، اکنون به ما این امکان را می دهد که آزمایشگاه های بیولوژیکی miniaturize
[ترجمه گوگل]خبر خوب این است که همان فن آوری که اجازه مینیاتور کردن الکترونیک را می دهد، در حال حاضر ما را قادر می سازد تا آزمایشگاه های بیولوژیکی را کوچک سازی کنیم

12. The development tendency of vacuum switch in the future is to miniaturize vacuum extinction chamber and develop high voltage vacuum switch and low voltage vacuum switch.
[ترجمه ترگمان]گرایش توسعه سوئیچ خلا در آینده به محفظه احتراق خلا miniaturize و سوییچ خلا ولتاژ بالا و سوئیچ خلا ولتاژ پایین را توسعه می دهد
[ترجمه گوگل]گرایش توسعه سوئیچ خلاء در آینده این است که دوربین اتاق انقراض را کوچک کند و سوئیچ خلاء ولتاژ بالا و سوئیچ خلاء ولتاژ پایین تولید کند

13. This paper has studied the relative problems of the miniaturize, intelligentize, networking of traditional phase shifter.
[ترجمه ترگمان]این مقاله مشکلات نسبی of، intelligentize، شبکه دگرگون کننده تغییر شکل سنتی را مورد مطالعه قرار داده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، مسائل نسبی مینیاتور سازی، هوش مصنوعی، شبکه سازی فاز متحرک سنتی مورد مطالعه قرار گرفته است

14. Meanwhile, it, in view of the portable features, achieves to miniaturize the program, extend the function and simplify the operation.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، با نگاه به مشخصه های قابل حمل، به miniaturize برنامه دست می یابد، عملکرد را گسترش داده و عملیات را ساده می کند
[ترجمه گوگل]در عین حال، با توجه به ویژگی های قابل حمل، آن را به کوچک سازی برنامه، گسترش عملکرد و ساده سازی عملیات می رساند

a miniaturized version of a ship's engine

نمونه ریزگری‌شده‌ی موتور یک کشتی



کلمات دیگر: