کلمه جو
صفحه اصلی

weathered


هوا دیده، هوا زده، رنگ و رو رفته (در اثر باد و باران)

انگلیسی به فارسی

هوا دیده، هوا زده، رنگ و رو رفته (در اثر باد و باران)


(معماری) دارای درگاه یا تاقچه یا سر دیوار شیبدار (برای جاری شدن آب باران)


منفجر شد، در معرض هوا گذاشتن، باد دادن، تحمل یا برگزار کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: seasoned, stained, softened, or creased by, or as if by, the weather.
مشابه: rugged

(2) تعریف: of sills, masonry joints, or other architectural structures, sloped so as to permit water to run off.

• damaged or worn by exposure to the weather; weatherworn, faded or discolored due to exposure to weather; weather beaten; sloped to allow water to run off (construction)

جملات نمونه

1. weathered wood
چوبی که در معرض هوای آزاد قرار داده شد

2. bricks weathered by wind and rain
آجرهایی که باد و باران رنگ آنها را عوض کرده است

3. we weathered the storm
توفان را تحمل کردیم.

4. the ship weathered the cape
کشتی از سمت بادگیر دماغه گذشت.

5. The rock has weathered away into soil.
[ترجمه ترگمان]سنگ از بین رفته است و به خاک تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]سنگ به خاک رسیده است

6. The wind and sea have weathered the rocks quite smooth.
[ترجمه ترگمان]باد و دریا صخره ها را کاملا صاف کرده اند
[ترجمه گوگل]باد و دریا سنگ ها را کاملا صاف کرده اند

7. The wind and waves have weathered the rocks on the shore.
[ترجمه ترگمان]باد و امواج صخره ها را در ساحل از بین برده است
[ترجمه گوگل]باد و امواج سنگ در ساحل را تحمل کرده اند

8. The company weathered the storm of objections to the scheme.
[ترجمه ترگمان]این شرکت از طوفان اعتراضی به این طرح جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]این شرکت طوفان اعتراض به طرح را تحمل کرد

9. The facade of the building was a little weathered.
[ترجمه ترگمان]نمای ساختمان کمی فرسوده شده بود
[ترجمه گوگل]نما از ساختمان کمی آرام بود

10. She has beautifully weathered through the most difficult time.
[ترجمه ترگمان]در دشوارترین زمان، او به زیبایی جان سالم به در برده است
[ترجمه گوگل]او زیبایی را از طریق سخت ترین زمان برانگیخت

11. The government has weathered its worst political crisis.
[ترجمه ترگمان]دولت از بدترین بحران سیاسی خود جان سالم بدر برده است
[ترجمه گوگل]دولت بدترین بحران سیاسی خود را تحمل کرده است

12. The man had a worn, weathered face.
[ترجمه ترگمان] اون مرد صورت فرسوده و weathered داشت
[ترجمه گوگل]مرد چهره ای پوشیده و ماندگار داشت

13. Planes are often weathered in during the storm.
[ترجمه ترگمان]هواپیماها اغلب در طول طوفان جان خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]هواپیما در طول طوفان اغلب در هوا خفه می شود

14. Some of the stone has weathered quite badly.
[ترجمه ترگمان] بعضی از اون سنگ کاملا کثیف شده
[ترجمه گوگل]بعضی از سنگ ها به شدت برطرف شده اند

پیشنهاد کاربران

اکسید شدن، فرسایش و تغییر بر اثر درهمکنش با عناصر هوا به ویژه اکسیژن

اگر به عنوان صفت در مورد انسان به کار رود به معنی: سرد و گرم چشیده و با تجربه می باشد.

weathered ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: هوازده
تعریف: ویژگی کانی یا سنگی که دستخوش هوازدگی شده است

زنگ زده


کلمات دیگر: