کلمه جو
صفحه اصلی

stilted


معنی : قلنبه، پادراز، باشکوه، با آب و تاب، دارای چوب پا
معانی دیگر : (مانند آدم روی چوب پا) بلند، فرازیده، بالا رفته، با اب وتاب

انگلیسی به فارسی

دارای چوب پا، با آب وتاب، (مجازا) باشکوه، قلنبه


سرگردان، با آب و تاب، پادراز، دارای چوب پا، باشکوه، قلنبه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: stiltedly (adv.), stiltedness (n.)
• : تعریف: artificially or stiffly formal; pompous; affected.
متضاد: effortless, natural

- It's not enjoyable to read such stilted prose.
[ترجمه ترگمان] خواندن این نثر پر از stilted لذت بخش نیست
[ترجمه گوگل] لذت بردن از این چنین پرویز صلح آمیز نیست
- She sounds awfully stilted in her letters.
[ترجمه ترگمان] خیلی خشک و خشک به نظر می رسد
[ترجمه گوگل] او به نظر می رسد به شدت در نامه های خود را سرگردان است

• stiff and awkward, labored, forced, artificial
stilted conversation or behaviour is very formal and unnatural.

مترادف و متضاد

قلنبه (صفت)
baggy, lumpy, pompous, highfalutin, nobby, bombastic, outstanding, flocculate, sonorous, high-flown, stilted, stodgy

پادراز (صفت)
legged, stilted

باشکوه (صفت)
stilted

با آب و تاب (صفت)
stilted

دارای چوب پا (صفت)
stilted

artificial, pretentious


Synonyms: affected, angular, aureate, bombastic, constrained, decorous, egotistic, euphuistic, flowery, forced, formal, genteel, grandiloquent, high-flown, high-sounding, inflated, labored, magniloquent, mincing, overblown, pedantic, pompous, prim, rhetorical, sonorous, stiff, unnatural, wooden


Antonyms: genuine, honest, true


جملات نمونه

1. He writes in a formal and rather stilted style.
[ترجمه ترگمان]با لحن رسمی و نسبتا stilted می نویسد
[ترجمه گوگل]او می نویسد در سبک رسمی و به رغبت است

2. The dialogue sounded stilted and unnatural, perhaps because of the translation from the original Russian.
[ترجمه ترگمان]این گفتگو به خاطر ترجمه از زبان روسی اصیل و غیر طبیعی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این گفت و گو به نظر میرسید، به نظر میرسید، به نظر میرسید که ترجمه از روسیه اصلی است

3. We made stilted conversation for a few moments.
[ترجمه ترگمان]برای چند لحظه با لحنی خشک و خشک صحبت کردیم
[ترجمه گوگل]ما چند لحظه صحبت کردیم

4. All too soon the stilted conversation ran out.
[ترجمه ترگمان]به زودی گفتگوی مفصلی آغاز شد
[ترجمه گوگل]خیلی زود گفتگو سرگردان شد

5. At other times her minimalist approach seems vaguely stilted, and even her immensely watchable face can't carry the day.
[ترجمه ترگمان]در مواقع دیگر آن نزدیک شدن کوتاه او به طرز مبهمی خشک و خشک به نظر می رسد و حتی چهره immensely هم نمی تواند آن روز را حمل کند
[ترجمه گوگل]در بعضی مواقع رویکرد مینیمالیستی او به نظر می رسد مبهم به نظر می رسد، و حتی چهره بسیار قابل مشاهده او نمی تواند روز را حمل کند

6. Consequently they sound stilted and reluctant and rob what they say of much reward value.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آن ها با stilted و بی میلی صحبت می کنند و چیزی را که می گویند ارزش پاداش خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]در نتیجه آنها صدا و سرافکندگی و تمایلی دارند و غرق آنچه که می گویند ارزش زیادی پاداش است

7. Granted, a lot of electronic exchanges are stilted and jittery.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، بسیاری از مبادلات الکترونیکی پر از stilted و متشنج است
[ترجمه گوگل]بدست آمده، بسیاری از مبادلات الکترونیک در حال حرکت و سر و صدا هستند

8. What was it that was happening, with this stilted mist hanging, obscuring the view of all but the immediate path ahead.
[ترجمه ترگمان]چیزی که داشت اتفاق می افتاد این بود که با این مه خشک و خشک، منظره همه چیز را از نظر پنهان می کرد
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که اتفاق افتاد، با این غبار غرق گمشده، پنهان کردن دیدگاه همه، اما راه فوری در پیش رو است

9. We made polite, stilted conversation.
[ترجمه ترگمان]ما با هم مودبانه صحبت کردیم
[ترجمه گوگل]ما مکالمه مودبانه و آرام انجام دادیم

10. And all too soon the stilted conversation ran out.
[ترجمه ترگمان]به زودی گفتگوی مفصلی آغاز شد
[ترجمه گوگل]و خیلی زود گفتگو سرگردان شد

11. The dialogue was stilted and robotlike.
[ترجمه ترگمان]گفتگو با stilted و robotlike بود
[ترجمه گوگل]این گفتگو روح و روان بود

12. Flashbacks to stilted junior-year productions started whizzing by faster than you can say Grosse Pointe Blank.
[ترجمه ترگمان]flashbacks در زمینه تولیدات سال نوجوانان با سرعت بیشتر از آنچه که می توانید در این زمینه گفت، شروع به whizzing کرد
[ترجمه گوگل]Flashbacks برای تولید محصولات کمپانی در سال جاری سریعتر از آنچه می توانید بگویید Grosse Pointe Blank را شروع کرد

13. He found the whole conversation stilted and turgid.
[ترجمه ترگمان]تمام گفتگو را با لحنی خشک و پر طمطراق یافت
[ترجمه گوگل]او گفت که کل گفت و شنود و بازار را پیدا کرد

14. Conversation seemed rather stilted and for some time Charlie himself seemed unable to speak at all.
[ترجمه ترگمان]گفت وگو با لحنی تصنعی و تصنعی به نظر می رسید و برای مدتی چارلی انگار قادر به حرف زدن نبود
[ترجمه گوگل]مکالمات و نه با آب و تاب به نظر می رسید و برای برخی از زمان چارلی خود به نظر می رسید قادر به در همه صحبت می کنند

15. Formerly it was stilted, boring, narrow in approach and poorly laid out.
[ترجمه ترگمان]پیش از این با لحنی خشک، خسته کننده، تنگ و ضعیف می نمود
[ترجمه گوگل]قبلا، آن را سبک، خسته کننده، باریک و رو به پایین بود

پیشنهاد کاربران

قلنبه قلنبه، پر طمطراق

( حرف زدن ) قلنبه سلنبه

پرتکلف

خشک و تصنعی، غیر طبیعی
Unnatural
Stiffly formal
Studied
Affected
Pompous
Self concious
Mannered
Forced




پیچیده


کلمات دیگر: