شستشو کردن، کثافات را پاک کردن، از پا درآوردن، ازبین بردن، محو کردن، شستشو، ضرر، زیان، شکست، مردود
wash out
انگلیسی به فارسی
شستن، زیان، شستشو کردن، از پا در اوردن، از بین بردن، کثافات را پاک کردن
پیشنهاد کاربران
wash - out ( حملونقل هوایی )
واژه مصوب: برون پیچ 2
تعریف: پیچشی که در آن زاویۀ نصب بال از ریشه به سمت نوک کاهش می یابد
واژه مصوب: برون پیچ 2
تعریف: پیچشی که در آن زاویۀ نصب بال از ریشه به سمت نوک کاهش می یابد
خسته کردن، بی حال کردن، تو کسی ذوق زدن. حس و حال کسی را گرفتن
gray is a color that really washes me out.
gray is a color that really washes me out.
کلمات دیگر: