کلمه جو
صفحه اصلی

westernize


(از نظر شخصیت و آداب و غیره) غربی کردن، باختر گرای کردن، غربی کردن، غربی شدن، تمدن غربی را پذیرفتن

انگلیسی به فارسی

غربی کردن، غربی شدن، تمدن غربی را پذیرفتن


غربی شدن، غربی کردن، تمدن غربی را پذیرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: westernizes, westernizing, westernized
• : تعریف: to spread western customs, ideas, or values to.

• adopt western customs or styles, cause to resemble customs or practices of europe and/or america (also westernise)
if a society or system is westernized, ideas and behaviour which are common in the united states, canada, and western and southern europe are introduced into it.

جملات نمونه

1. The islands have been westernized by the growth of tourism.
[ترجمه ترگمان]این جزایر تحت تاثیر رشد گردشگری قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]این جزایر توسط رشد گردشگری غربی شده است

2. Tunisian culture has been westernized.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ تونس westernized بوده است
[ترجمه گوگل]فرهنگ تونس غربی شده است

3. It was the most southerly westernized town, the last in which we saw television aerials.
[ترجمه ترگمان]این آخرین شهر westernized در جنوب شهر بود که ما در آن تلویزیون دیدیم
[ترجمه گوگل]این شهر جنوبی ترین شهر غربی بود، آخرین که ما آن را تلویزیون های هوایی دیدیم

4. In 1990s′, the international hostile force has accelerated its steps to use religionary issues to "westernize" and "decompound" our country.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۹۰، نیروهای مخالف بین المللی گام های خود برای استفاده از \"westernize\" و \"decompound\" کشورمان را افزایش دادند
[ترجمه گوگل]در دهه 1990، نیروی خصمانه بین المللی اقدامات خود را برای استفاده از مسائل دینی به منظور 'غربی کردن' و 'تسخیر' کشور ما تسریع کرده است

5. Modernization is equal to westernize or Europeanize, modern road is not have only.
[ترجمه ترگمان]نوسازی برابر با westernize یا Europeanize است، راه جدید تنها کافی نیست
[ترجمه گوگل]مدرنیزاسیون برابر با غربستیزی یا اروپایی شدن است، جاده مدرن تنها نیست

6. It is assumed that modernization is to westernize and the western approach is the only one that the globe should follow.
[ترجمه ترگمان]فرض بر این است که مدرن سازی فرارسیده است و رویکرد غربی تنها مسیری است که جهان باید آن را دنبال کند
[ترجمه گوگل]فرض بر این است که مدرنیزاسیون غرب است و رویکرد غرب تنها آن چیزی است که جهان باید دنبال کند

7. We might try to "westernize" some Chinese dishes.
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است سعی کنیم برخی از غذاهای چینی را \"westernize\" کنیم
[ترجمه گوگل]ممکن است ما برخی از غذاهای چینی را غربی کنیم

8. The whole sales westernize of the Chinese contemporary art has become overwhelmed with the economic expansion overturn both in system and speed.
[ترجمه ترگمان]کل فروش آثار هنری معاصر چین تحت تاثیر توسعه اقتصادی هم در سیستم و هم در سرعت قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]کل فروش غربی از هنر معاصر چینی با گسترش انکشاف اقتصادی در سیستم و سرعت، غرق شده است

9. As the political emphasis shifts, Bulgaria will inevitably become more westernized.
[ترجمه ترگمان]با تغییر تاکید سیاسی، بلغارستان به طور اجتناب ناپذیری تحت فشار قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]همانطور که تأکید سیاسی بر می گردد، بلغارستان ناگزیر تبدیل به غرب خواهد شد

10. I realized in my reaction to all this how Westernized I had become, for this was very much an accepted practice.
[ترجمه ترگمان]در عکس العمل من نسبت به این که چقدر خوب شده بودم، متوجه شدم، چرا که این عمل بسیار پذیرفته شده بود
[ترجمه گوگل]من در واکنش به همه این ها متوجه شدم که چطور غربی ها تبدیل شده اند، زیرا این امر بسیار پذیرفته شده بود

11. The daily diet in 1990 for executives of all Westernized economies is rich with the language of intense change.
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی روزانه در سال ۱۹۹۰ برای مدیران همه اقتصادهای Westernized غنی از زبان تغییر شدید است
[ترجمه گوگل]رژیم روزانه در سال 1990 برای مدیران تمام اقتصادهای غربگرا با زبان تغییر شدید غنی است

12. So stubbornly opposed to the popularity of English will only close the door opening to the outside world, and the overall westernize China will lead to the loss of cultural identity.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، با سرسختانه مخالف محبوبیت انگلیسی، تنها دری که به دنیای خارج باز می شود را می بندد، و چین کلی چین منجر به از دست دادن هویت فرهنگی خواهد شد
[ترجمه گوگل]بنابراین به شدت با محبوبیت انگلیس مخالف است و تنها راه ورود به دنیای بیرون را به هم میریزد، و چین به طور غربی چینی منجر به از دست دادن هویت فرهنگی خواهد شد

13. Once face Calais, you can see not only the beauty of large, and almost be a Westernize communities elegant and prosperity Company.
[ترجمه ترگمان]شما زمانی با کاله مواجه خواهید شد، نه تنها زیبایی بزرگ را خواهید دید و تقریبا به یک شرکت مجلل و ثروتمند تبدیل خواهید شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که چهره کاله، شما می توانید نه تنها زیبایی بزرگ، و تقریبا یک جوامع غربی و زیبا و رفاه شرکت را ببینید

14. She lacks confidence, explains Min-kyong's mother, a problem she hopes will be solved when her pre-teen undergoes plastic surgery, to westernize her eyes.
[ترجمه ترگمان]او به مادر مین - توضیح می دهد که او فاقد اعتماد است، مشکلی که او امیدوار است زمانی حل شود که نوجوان قبل از جراحی پلاستیک تحت عمل جراحی پلاستیک قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]او اعتماد به نفس نداشته است، مادر مین کیونگ توضیح می دهد، یک مشکل که او امیدوار است حل شود وقتی که پیش از نوجوانی او عمل جراحی پلاستیک را انجام می دهد تا چشم او را غربی کند

پیشنهاد کاربران

باختریدن.
غربینیدن.


کلمات دیگر: