کلمه جو
صفحه اصلی

word for word


کلمه به کلمه، واژه به واژه، تحت اللفظی، دقیقا، جز به جز، لفظ به لفظ، مو به مو، لغت به لغت، کلمه بکلمه

انگلیسی به فارسی

کلمه به کلمه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in exactly the same words; verbatim.
مشابه: direct, literal

- That's what he said, and I mean word-for-word.
[ترجمه ترگمان] این همان چیزی است که او گفت، و منظورم کلمه - کلمه است
[ترجمه گوگل] این چیزی است که او گفت، و من به معنای کلمه به کلمه هستم

(2) تعریف: word by word, showing little regard for the whole, said esp. of translating or a translation.
مشابه: literal

• exactly according to each word, precisely matching what was written or spoken

جملات نمونه

1. a word-for-word translation
یک ترجمه ی تحت اللفظی

2. He repeated what she had said word for word.
[ترجمه ترگمان]آنچه را که گفته بود تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او تکرار کرد که او کلمه ای به کلمه گفته است

3. He repeated word for word what the boy had said to him.
[ترجمه ترگمان]کلمه ای را که پسرک به او گفته بود، تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او کلمه ای را تکرار کرد که پسر به او گفته بود

4. I don't try to memorize speeches word for word.
[ترجمه ترگمان]سعی نمی کنم کلمات را برای یک کلمه به خاطر بسپارم
[ترجمه گوگل]من سعی نکنم سخنرانی ها را به صورت کلمه ای حفظ کنم

5. Can you repeat what I've just said word for word?
[ترجمه ترگمان]میتونی چیزی رو که الان گفتم رو تکرار کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم آنچه را که من فقط کلمه ای برای کلمه گفته ام تکرار کنم؟

6. He repeated that speech, word for word from memory.
[ترجمه ترگمان]این جمله را تکرار کرد، کلمه به کلمه از یاد برد
[ترجمه گوگل]او این سخنرانی، کلمه ای از حافظه را تکرار کرد

7. This report was read off word for word from the minute book.
[ترجمه ترگمان]این گزارش عبارت بود از یک کلمه از کتاب دقیقه
[ترجمه گوگل]این گزارش از کلمه ی دقیقه ی کتاب خواند

8. The newspaper printed his speech more or less word for word.
[ترجمه ترگمان]روزنامه بیش از حد سخن او را به چاپ رساند
[ترجمه گوگل]این روزنامه سخنرانی خود را بیش از هرچیز به کلمه بیان کرد

9. She repeated their conversation word for word to me.
[ترجمه ترگمان]conversation را برای حرف زدن به من تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او کلمه گفتگو را برای کلمه به من تکمیل کرد

10. He repeated her statement word for word.
[ترجمه ترگمان]او کلمات را برای یک کلمه تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او بیانش را به صورت کلمه ای تکرار کرد

11. He repeated what you said word for word.
[ترجمه ترگمان]اون چیزی رو که گفتی رو تکرار کرد
[ترجمه گوگل]او تکرار کرد که شما کلمه را برای کلمه گفتید

12. They can repeat each other's arguments word for word.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند بحث های یکدیگر را برای کلمه تکرار کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند کلمات استدلال یکدیگر را برای کلمه تکرار کنند

13. Janice repeated word for word what Harold had told her.
[ترجمه ترگمان]Janice کلمه ای را که هارولد به او گفته بود برای او بازگو کرد
[ترجمه گوگل]جانیس کلمه ای را تکرار کرد که هارولد به او گفته بود

14. It appears that someone has copied your essay word for word.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که یه نفر از مقاله تو برای لغت نامه کپی کرده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که کسی کلمه ای را برای کلمه کپی کرده است

15. He asked me to repeat word for word the instructions he'd just given me.
[ترجمه ترگمان]او از من خواست که کلمه ای را که او به من داده بود، دوباره تکرار کنم
[ترجمه گوگل]او از من خواسته بود که دستورالعملهایی را که او فقط به من داده بود، به صورت کلمه تکرار کند

پیشنهاد کاربران

دقیقا همون کلماتی که یک شخص گفته


کلمات دیگر: