کلمه جو
صفحه اصلی

arsonist


معنی : کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
معانی دیگر : کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند

انگلیسی به فارسی

کسی که به‌عمد حریق ایجاد می‌کند


دستگیر کننده، کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند


انگلیسی به انگلیسی

• one who intentionally lights fires, one who maliciously burns property

مترادف و متضاد

کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند (اسم)
arsonist

one who sets fires illegally


Synonyms: incendiary, pyromaniac, firebug, torch


جملات نمونه

1. the arsonist was sentenced to nine years of imprisonment
آتش افروز به نه سال زندان محکوم شد.

2. This looks like the handiwork of an arsonist.
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد کار آتش افروزی بوده
[ترجمه گوگل]این به نظر میرسد دستکاری یک متفکر است

3. The arsonist may harbour a grudge against the company.
[ترجمه ترگمان]آتش افروزی ممکن است نسبت به شرکت کینه به دل داشته باشد
[ترجمه گوگل]پزشک ممکن است در برابر این شرکت کشته شود

4. This playing both arsonist and fire department is the real cause of the arms race in the region.
[ترجمه ترگمان]این بازی در هر دو بخش آتش نشانی و آتش نشانی دلیل اصلی مسابقه تسلیحاتی در منطقه است
[ترجمه گوگل]این بازی در هر دو پدیده آتش سوزی و آتش سوزی، عامل اصلی مسابقه تسلیحات در منطقه است

5. Investigators are trying to figure out if arsonist was behind this church fire in Jacksonville, Florida.
[ترجمه ترگمان]بازرسان در حال تلاش برای فهمیدن این هستند که آیا arsonist پشت این آتش سوزی کلیسا در جکسون واقع در فلوریدا بوده است یا خیر
[ترجمه گوگل]محققان سعی دارند دریابند که آیا متجاوزین در پشت این آتش سوزی کلیسای در جکسونویل، فلوریدا قرار دارند

6. Within two hours the arsonist was taken up by the police.
[ترجمه ترگمان]بعد از دو ساعت، آتش افروز توسط پلیس دستگیر شد
[ترجمه گوگل]در عرض دو ساعت دستگیر کننده توسط پلیس دستگیر شد

7. You're pretty sure you can identify a single arsonist?
[ترجمه ترگمان]تو کاملا مطمئنی که میتونی یه آتش افروزی رو شناسایی کنی؟
[ترجمه گوگل]شما کاملا مطمئن هستید که می توانید یک فرد متجاوز را شناسایی کنید؟

8. The next day, the arsonist was arrested at a gymnasium.
[ترجمه ترگمان]روز بعد، arsonist در سالن ورزش دستگیر شد
[ترجمه گوگل]روز بعد، فرد متخلف در یک دبیرستان دستگیر شد

9. Giving an arsonist a lighter is beyond a joke.
[ترجمه ترگمان]به آتش افروزی که فندک داره فراتر از یه جوک هستش
[ترجمه گوگل]دادن یک آتش نشان به یک فریبنده

10. The arsonist confessed that he set fire to six businesses.
[ترجمه ترگمان]The اعتراف کرد که او شش کسب وکار را آتش زده است
[ترجمه گوگل]پزشک اعتراف کرد که او شش کارگر را آتش زد

11. First he began to shy away from the crowd of young street thug arsonist gunslingers.
[ترجمه ترگمان]ابتدا از میان جمعیت اراذل و اوباش خیابانی که متهم به آتش افروزی نامیده می شد، گریخت
[ترجمه گوگل]اول او شروع به خجالت زدن از جمعیت جادوگر دزدان دریایی جوان ترور خیابانی کرد

12. If it should turn out that the fire was started by an arsonist, the story will take on additional meaning.
[ترجمه ترگمان]اگر باید روشن شود که آتش سوزی توسط یک arsonist آغاز شده است، داستان به معنای دیگری خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر معلوم شود آتش سوزی توسط فرد متخلف آغاز شده است، داستان به معنای اضافی خواهد بود

13. Having more combustible straw around only means more fuel for the arsonist.
[ترجمه ترگمان]داشتن یه علف دیگه در این اطراف فقط به معنی سوخت برای آتش افروزی هست
[ترجمه گوگل]داشتن کاه های قابل احتراق در اطراف فقط به معنای سوخت بیشتر برای افراد متخلف است

14. To make a fire are the disturbing habit which arsonist have in common.
[ترجمه ترگمان]برای درست کردن آتش، این عادت آزار دهنده است که آتش افروزی مشترک است
[ترجمه گوگل]برای ایجاد آتش، عادت مزاحم است که متصدیان متفقین دارند

پیشنهاد کاربران

آتش افروز

فرد آتش افروز، شخص حریق زا


کلمات دیگر: