کلمه جو
صفحه اصلی

projectile


معنی : موشک، پرتابه، مرمی، جسم پرتاب شونده
معانی دیگر : ویژه ی پرتاب کردن به جلو، وابسته به پیش افکنی، پرتابی، افکنشی، پرتابشی، گلوله (سلاح آتشین)، پرانه، اژدر، گرهه

انگلیسی به فارسی

جسم پرتاب شونده، مرمی، موشک، پرتابه


پرتابه، مرمی، موشک، جسم پرتاب شونده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an object that is thrown, fired, or impelled by an outside force or weapon.
مترادف: missile
مشابه: arrow, bullet, dart, lead, shot, torpedo

- Cannonballs and other projectiles were fired from the ship.
[ترجمه امین] گلوله های توپ و گلوله های دیگر از کشتی شلیک شدند.
[ترجمه ترگمان] گلوله های توپ و دیگر گلوله ها از کشتی اخراج شده بودند
[ترجمه گوگل] توپهای توپ و دیگر پرتابه ها از کشتی اخراج شدند
- The unruly students threw various projectiles whenever the teacher turned his back.
[ترجمه ترگمان] دانشجویان یاغی هر وقت که معلم پشتش را برگرداند گلوله های گوناگون پرتاب می کردند
[ترجمه گوگل] دانش آموزان بی رحم هر زمان که معلم پشت خود را پشت سر گذاشت، پرتابه های مختلف را پرتاب کرد
صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing to move forward; impelling.
مشابه: driving, impelling, motor, propellent, propulsive

- projectile force
[ترجمه ترگمان] نیرو شلیک می کند،
[ترجمه گوگل] نیروی پرتابه

(2) تعریف: capable of being impelled.
مشابه: driven, impulsive, protrusile

• piece of ammunition that is fired into the air (such as a missile, rocket, bullet, shell, etc.)
capable of being fired or launched into the air; impelling, pushing forward, driving forward
a projectile is an object that is fired from a gun or other weapon; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پرتابه - پرتاب شده - گلوله
[نساجی] پروژکتایل - پرتابی - پرتاب شونده
[ریاضیات] پرتابه (گلوله)

مترادف و متضاد

موشک (اسم)
ballistic missile, missile, rocket, projectile

پرتابه (اسم)
shot, ballistic missile, missile, rocket, projectile

مرمی (اسم)
shell, bullet, projectile

جسم پرتاب شونده (اسم)
projectile

جملات نمونه

1. projectile energy
انرژی پیش پرتابی

2. a projectile following a point-blank trajectory
پرتابه ای با مسیر مستقیم

3. The second projectile exploded after hitting a tank.
[ترجمه ترگمان]گلوله دوم بعد از برخورد با تانک منفجر شد
[ترجمه گوگل]دومین پرتابه پس از برخورد با مخزن منفجر شد

4. A pea-sized projectile is hurtled into a target at speeds of up to sixteen thousand miles an hour.
[ترجمه ترگمان]گلوله ای که به اندازه یک نخود سبز با سرعت به سمت هدف پرتاب می شود به سرعت در ساعت شانزده هزار مایل در ساعت حرکت می کند
[ترجمه گوگل]یک پرتابه اندازه ی نخل به یک هدف در سرعت های شانزده هزار مایل در ساعت متلاشی می شود

5. The projectile was imperfectly aimed but exploded in Verdun, smashing down part of the Archbishop's palace.
[ترجمه ترگمان]گلوله به طور ناقص به هدف اصابت قرار گرفت، اما در وردن منفجر شد، و قسمتی از کاخ اسقف اعظم را درهم شکست
[ترجمه گوگل]این پرتابه هدف ناقص بود، اما منجر به انفجار در وردن شد، درهم شکستن بخشی از کاخ اسقف اعظم

6. The firing data of projectile were computed by external trajectory procedure.
[ترجمه ترگمان]داده های شلیک گلوله توسط فرآیند خط سیر خارجی محاسبه شد
[ترجمه گوگل]داده های شلیک پرتابه با روش خطی خارج محاسبه شد

7. The new projectile is non-removable, regardless of the properties of the bullet that passed through the vortex to create it.
[ترجمه ترگمان]گلوله جدید بدون در نظر گرفتن ویژگی های گلوله ای که از میان گرداب به منظور ایجاد آن عبور می کند، قابل جابجایی است
[ترجمه گوگل]پرتابه جدید غیر قابل جابجایی است، صرف نظر از خواص گلوله که از طریق گرداب عبور می کند تا آن را ایجاد کند

8. The trajectory correction projectile model using impulse was established.
[ترجمه ترگمان]مدل خط سیر انتقال خط سیر با استفاده از تکانه برقرار شد
[ترجمه گوگل]مدل تصحیح مسیر پرتابه با استفاده از امپدانس ایجاد شد

9. We find that the drag force of the projectile in the rising process can be well described by adding a viscous damping and a bulk frictional force.
[ترجمه ترگمان]ما متوجه می شویم که نیروی درگ در فرآیند رو به افزایش را می توان با اضافه کردن یک میرایی ویسکوز و یک نیروی اصطکاکی جزیی توصیف کرد
[ترجمه گوگل]ما متوجه می شویم که نیروی کشش پرتابه در فرایند افزایش می تواند به خوبی با اضافه کردن یک دمایی چسبناک و نیروی اصطکاک فله ای به خوبی شرح داده شود

10. Armour-piercing projectile is subjected to the action of powder gas pressure and acceleration overload during launch in bore.
[ترجمه ترگمان]؟ گلوله ای که در نتیجه اصابت گلوله قرار می گیرد، تحت فشار قرار گرفتن فشار گاز و افزایش بار اضافی در طول پرتاب در طول پرتاب می باشد
[ترجمه گوگل]پرتاب سلاح زدن به اثر فشار گاز پودر و اضافه بار شتاب در طول پرتاب در سوراخ است

11. The new FST electrothermal launch technology can accelerate projectile to extremely high velocity, and has extremely high energy utilization ratio.
[ترجمه ترگمان]فن آوری راه اندازی روشن (F [ ST ] می تواند projectile را به سرعت بسیار بالا سرعت بخشد، و نسبت بهره برداری انرژی بسیار بالایی دارد
[ترجمه گوگل]فن آوری جدید FST جدید الکتروترمال می تواند سرعت پرتابه را به میزان بسیار بالایی تسریع کند و نسبت مصرف انرژی بسیار بالایی داشته باشد

12. Therefore, it is unlikely that the projectile launched was a satellite.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، بعید است که موشک پرتاب شده یک ماهواره باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، بعید است که پرتابه راه اندازی شد ماهواره ای

13. Six months for the projectile to encyst before the knees can be opened safely.
[ترجمه ترگمان]شش ماه برای اصابت گلوله به encyst قبل از اینکه زانو به صورت ایمن باز شود
[ترجمه گوگل]شش ماه برای پرتابه به encyst قبل از زانو می تواند با خیال راحت باز شود

14. Recently, I heard a projectile whiz past my ear again.
[ترجمه ترگمان] اخیرا، صدای شلیک گلوله از گوشم شنیدم
[ترجمه گوگل]به تازگی یک شلیک پرتابه را پشت سرم شنیدم

projectile energy

انرژی پیش‌پرتابی


پیشنهاد کاربران

پرتابه

جهنده

projectile ( فیزیک )
واژه مصوب: پرتابه 2
تعریف: هر جسمی که براثر عاملی خارجی پرتاب شده باشد و با لَختی خود به حرکت ادامه دهد


کلمات دیگر: