کلمه جو
صفحه اصلی

duster


معنی : روپوش، گردگیر، وسیله گردگیری
معانی دیگر : (شخص یا ابزاری که گرد گیری می کند) گردگیر، روب گر، ماهوت پاک کن، دستمال گردگیری، گردروب، گردپاش، گردافشان (دستگاهی که با آن پودر صورت یا گرد سمپاشی و غیره را می پاشند)، تخته پاک کن، امر

انگلیسی به فارسی

گردگیر، وسیله گردگیری، (آمریکا) روپوش


انگلیسی به انگلیسی

• cloth for removing dust; one that dusts; device for dispersing powdered substances (such as insecticide)
a duster is a cloth used for removing dust from furniture and other objects.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] ماشین جدا کننده ناخالصی های گیاهی از پشم - پارچه ای کتانی یا پنبه ای که دافع گرد و غبار است و جهت لباس کار استفاده می شود

مترادف و متضاد

روپوش (اسم)
top, cover, hood, cortex, gown, topcoat, wrapper, duster

گردگیر (اسم)
wisp, whisk, duster

وسیله گردگیری (اسم)
duster

جملات نمونه

1. dust the table with a soft duster
میز را با گردگیر نرم گردگیری کن.

2. He went over the surfaces with a duster.
[ترجمه ترگمان]او روی سطوح با یک duster رفت
[ترجمه گوگل]او بیش از حد سطحی را با یک لکه برداشت

3. She went over the room with a duster.
[ترجمه ترگمان]با a به اتاق رفت
[ترجمه گوگل]او با خجالت از اتاق بیرون رفت

4. He wore a canvas duster over his overalls that came down to his ankles.
[ترجمه ترگمان]پارچه برزنتی را روی روپوش او که تا مچ پایش می رسید پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی لباسهایش که بر روی مچ دستش بود، خمیدگی بوم را پوشید

5. Mathilde looked, recognized the duster of tall pines, the little bridge, the stream rushing beneath it.
[ترجمه ترگمان]Mathilde نگاه کرد، the کاج های بلند، پل کوچک را شناخت، جریان آب زیر آن دوید
[ترجمه گوگل]ماتیلد نگاه کرد، خزه ای از کاج های بلند، پل کوچولو، جریان که در زیر آن عجله داشت، به رسمیت شناخت

6. Somebody's been over it with a duster.
[ترجمه ترگمان]یه نفر یه گردگیری رو روی اون انداخته
[ترجمه گوگل]کسی با آن دست و پا گیر شده است

7. I did not so much as flick a duster around the papers.
[ترجمه ترگمان]من حتی به اندازه یک گردگیری با کاغذ بازی نکردم
[ترجمه گوگل]من خیلی نگران نیستم که در اطراف مقالات قرار بگیرم

8. Miss Harker flapped the duster angrily.
[ترجمه ترگمان]دوشیزه Harker duster را با عصبانیت تکان داد
[ترجمه گوگل]خانم هارکر، خشمگینانه به لرزید

9. I almost expected to see a feather duster in his mouth.
[ترجمه ترگمان]تقریبا انتظار داشتم که پر از duster را در دهان او ببینم
[ترجمه گوگل]من تقریبا انتظار داشتم یک دهن پر در دهانش را ببینم

10. Tom: feather duster, with which father wakes me up every morning.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد پدرم صبح زود بیدار می شود
[ترجمه گوگل]تام: پودر پر، که پدر هر روز صبح از خواب بیدار می شود

11. The maid did down the walls with a duster.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار با پارچه ای روی دیوارها نقش بست
[ترجمه گوگل]دوشیزه خدمتکار دیوارها را خیس کرد

12. A conduit (1 for an air duster is branched from an intermediate part of an air conduit (1 interconnecting an air supply source, which supplies compressed air, and an air tool.
[ترجمه ترگمان]یک مجرا (۱ برای یک duster هوا از بخش میانی یک مجرای هوا منشعب می شود (۱)یک منبع تامین هوا، که هوای فشرده را تامین می کند و یک ابزار هوا را تامین می کند
[ترجمه گوگل]یک کانال (1 برای یک خلبان هوا از بخش متوسطی یک کانال هوا (1 اتصال دهنده یک منبع تامین هوا، که هوا فشرده و یک ابزار هوا را تامین می کند) شاخه ای است

13. The water film duster for coal-burning boiler is composed of fume inlet, venturi tube, shaped tubular (plate) nest, dewatering swirl blade, water supply system, ash discharger and water pool.
[ترجمه ترگمان]The لوله آب برای دیگ بخار زغال سنگ از ورودی فوم، تیوب، لوله ونتوری شکل (صفحه)، تیغه چرخشی dewatering، سیستم تامین آب، خاکستر ash و استخر آب تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]دیسک آب فیلم برای دیگ بخار زغال سنگ شامل ورودی دود، لوله ونتوری، لولا لوله ای شکل (پل)، تیغه چرخش آب، سیستم آب رسانی، دفع خاکستر و استخر آب است

14. It was the kind of duster not experienced in years.
[ترجمه ترگمان]این نوع of بود که سال ها تجربه نکرده بود
[ترجمه گوگل]این نوع مبهم در سالها نبود

Dust the table with a soft duster.

میز را با گردگیر نرم گردگیری کن.


پیشنهاد کاربران

تخته پاک کن

duster ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: گَردپاش
تعریف: ماشینی برای پاشیدن مواد شیمیایی به صورت گَرد


کلمات دیگر: