کلمه جو
صفحه اصلی

combing

انگلیسی به فارسی

شانه کردن، جستجو کردن، خار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• drawing a comb through, grooming; thorough searching

دیکشنری تخصصی

[نساجی] شانه کردن الیاف - شانه زنی

جملات نمونه

1. I was combing my hair and it was just falling out in clumps.
[ترجمه Ali] موهایم را شانه می کردم و دسته دسته موهایم می ریخت.
[ترجمه ترگمان]داشتم موهام رو شونه می کردم و این فقط داشت به صورت clumps می افتاد
[ترجمه گوگل]من موهایم را شانه کرده بودم و آن را فقط در تپه افتاده بودم

2. She is combing her dark tresses.
[ترجمه ترگمان]دارد موهای سیاهش را شانه می زند
[ترجمه گوگل]او چهره تاریک خود را می کشد

3. She sat combing out her hair in front of the kitchen mirror.
[ترجمه ترگمان]او موهایش را جلوی آینه آشپزخانه شانه می زد
[ترجمه گوگل]او نشستن موهایش را در مقابل آینه آشپزخانه از هم جدا کرد

4. Police are combing the woods for the missing children.
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال جستجوی جنگل برای کودکان گم شده است
[ترجمه گوگل]پلیس چوب برای بچه های گمشده را شانه می کنند

5. Eight policemen then spent two years combing through the evidence.
[ترجمه ترگمان]سپس هشت پلیس دو سال را صرف جستجو در این سند کردند
[ترجمه گوگل]پس از آن هشت پلیس دو سال از طریق شواهد، شستشو دادند

6. Police are still combing the woods for the missing boy.
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز داره دنبال یه پسر گم شده میگرده
[ترجمه گوگل]پلیس هنوز هم چوب را برای پسر گمشده شانه می کند

7. We spent weeks combing through huge piles of old documents.
[ترجمه ترگمان]ما هفته ها را صرف جستجو در میان انبوهی از اسناد قدیمی کردیم
[ترجمه گوگل]هفته ها را صرف شستشوی شمعهای زیادی از اسناد قدیمی کردیم

8. Vigilantes began combing the city for anyone known to have collaborated with the enemy.
[ترجمه ترگمان]Vigilantes شروع کرد به گشتن شهر به خاطر کسی که با دشمن هم کاری کرده بود
[ترجمه گوگل]Vigilantes شروع به شل کردن شهر برای هر کس شناخته شده با همکاری با دشمن

9. She was combing out her blonde hair and pouring a colourless liquid from a bottle over her head.
[ترجمه ترگمان]داشت موهای بلوند او را شانه می زد و مایع بی رنگ و بی رنگ از یک بطری روی سرش می ریخت
[ترجمه گوگل]او از موهای بلوندش بیرون زده و ریختن یک مایع بی رنگ از بطری روی سرش

10. Police and volunteers are combing the countryside in the hope of finding the missing boy.
[ترجمه ترگمان]پلیس و داوطلبان به امید یافتن پسر گم شده در حومه شهر مشغول جستجو هستند
[ترجمه گوگل]پلیس و داوطلبان با امید پیدا کردن پسر گمشده، با حومه شهر آشنا هستند

11. Papi emerged from the bathroom combing his dark wet curls flat.
[ترجمه ترگمان]از حمام بیرون آمد و موهای خیس و خیسش را شانه زد
[ترجمه گوگل]پاپی از حمام ظاهر شد و شانه های تار موهایش را تخت تکان داد

12. She was combing her hair, her face reflected in the mirror sheet of beaten gold.
[ترجمه ترگمان]او داشت موهایش را شانه می زد، صورتش در آینه طلایی رنگ طلایی منعکس شده بود
[ترجمه گوگل]او موهایش را شانه کرد، صورت او در ورقه آینه طلا مورد ضرب و شتم قرار گرفت

13. I fussed about, preparing myself, washing, combing my hair and putting on my borrowed finery.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که خودم را برای شستشو، شستشو دهم، موهایم را شانه بزنم و زرق و برق دار کنم
[ترجمه گوگل]من در مورد آماده سازی خودم، شستن، شانه کردن موهایم و قرار دادن در منزل قرض گرفتم

14. He stood in front of the mirror combing his hair.
[ترجمه ترگمان]او جلوی آینه ایستاد و موهایش را شانه زد
[ترجمه گوگل]او در مقابل آینه موهایش را شانه کرد

15. Lice themselves are best found by combing the hair with a detector comb.
[ترجمه ترگمان]خود شپش به بهترین شکل با شانه کردن مو با شانه detector پیدا می شوند
[ترجمه گوگل]بهترین شان را با شانه کردن مو با شانه آشکار می توان یافت


کلمات دیگر: