کلمه جو
صفحه اصلی

twisty


معنی : منحرف، پیچ دار، پیچ خورده، تاب دار، تابیده
معانی دیگر : تاب دار، پیچ خورده، پیچ دار، منحرف، تابیده

انگلیسی به فارسی

تاب‌دار، پیچ‌خورده، پیچ‌دار، منحرف، تابیده


پیچ خورده، پیچ دار، تاب دار، تابیده، منحرف


دیکشنری تخصصی

[نساجی] تابیده - تابدار - پیچیده - تاب خورده

مترادف و متضاد

منحرف (صفت)
aberrant, deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, devious, amiss, lost, awry, errant, turning, oblique, skew, hell-bent, twisty

پیچ دار (صفت)
involute, swept, twisty

پیچ خورده (صفت)
twisted, swept, kinky, twisty, turned

تاب دار (صفت)
twisty

تابیده (صفت)
twisty

جملات نمونه

1. Show these cars a twisty, wet A-road, though, and the Limited transforms from man to He-man.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نشان دادن این خودروها در جاده مرطوب و مرطوب، با این وجود، و محدود کردن محدود از انسان به مرد
[ترجمه گوگل]هرچند این اتومبیل ها را یک جاده ی خفیف و مرطوب نشان می دهد و تغییرات محدود از انسان به انسان تبدیل می شود

2. Especially on twisty country roads, the lowered centre of gravity pays off.
[ترجمه ترگمان]بویژه در جاده های کوهستانی، مرکز ثقل به پایین پرداخت می شود
[ترجمه گوگل]به خصوص در جاده های کشور پیچ خورده، مرکز گرانش کاهش یافته است

3. The drive required going down a quite twisty road.
[ترجمه ترگمان]جاده در پیچ جاده پیچ و خمی را طی می کرد
[ترجمه گوگل]درایو مورد نیاز پایین جاده کاملا twisty

4. Twisty Iike the bobcat, saIty type of pretzeI.
[ترجمه ترگمان] گربه وحشی، گربه وحشی گربه وحشی
[ترجمه گوگل]در صورت بروز هرگونه مشکلی، از نوع ضدعفونی کننده استفاده کنید

5. How could I protect you from their twisty hearts?
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم از شما در برابر قلب their محافظت کنم؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم از شما از قلب پیچیده خود محافظت کنم؟

6. No surprises here, just a steep, bumpy, twisty path full of trees to get through.
[ترجمه ترگمان]اینجا هیچ سورپرایزی در کار نبود، فقط یک جاده پر شیب و پرپیچ و خم که پر از درختان بود تا بتوانند از آن عبور کنند
[ترجمه گوگل]هیچ شگفتی در اینجا نیست، فقط یک مسیر شیب دار، پر از دست و پا، پیچ خورده پر از درختان برای از طریق

7. The pipes are narrow and twisty, and there are leaks in every joint.
[ترجمه ترگمان]لوله ها باریک و خشک هستند و در هر مفصل نشت وجود دارد
[ترجمه گوگل]لوله ها باریک و پیچ خورده اند و در هر مفصل نشتی وجود دارد

8. For guaranteeing the stability of blisk twisty tunnel in ECM, a process mode was presented, where the tangential velocity of cathode relative to workpiece kept steady in the whole process.
[ترجمه ترگمان]برای تضمین پایداری تونل ۵ - ۱ در ECM، یک حالت فرآیند ارایه شد، که در آن سرعت مماسی نسبت به قطعه کار در کل فرآیند ثابت می ماند
[ترجمه گوگل]برای تضمین ثبات تونل پیچ خورده در ECM، یک حالت فرایند ارائه شد، جایی که سرعت منسجم کاتد نسبت به قطعه کار در کل فرایند ثابت نگه داشته شد

9. If god couldn't protect you from this twisty world.
[ترجمه ترگمان]اگر خدا نمی توانست از شما در برابر این دنیای twisty محافظت کند
[ترجمه گوگل]اگر خدا نمیتواند از این جهان پیچیده محافظت کند

10. The coated twisty blade patterns possesses higher bending strength and hardness than the uncoated ones.
[ترجمه ترگمان]الگوهای برشی پوشش داده شده دارای مقاومت خمشی بالاتر و سختی نسبت به the هستند
[ترجمه گوگل]الگوهای تیغه پیچ خورده دارای مقاومت خمشی و سختی بالاتر نسبت به پوشش های بدون پوشش است

11. At this moment, some moving letters and some twisty curve lines appear on the screen.
[ترجمه ترگمان]در این لحظه برخی از خطوط منحنی و برخی خطوط منحنی هشدار در صفحه ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]در این لحظه، برخی از نامه های در حال حرکت و برخی خطوط منحنی پیچ و تاب بر روی صفحه نمایش ظاهر می شود

12. Have you ever had a Twisty Treat? Yes, it made me sick.
[ترجمه ترگمان]تا حالا با هم درمانش کردین؟ بله، حالم بد شد
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال یک درمان Twisty داشته اید؟ بله، بیمار شدم

13. The best place to test a motorcycle's mettle is on a twisty mountain road.
[ترجمه ترگمان]بهترین مکان برای تست کردن یک موتور سیکلت بر روی جاده کوهستانی است
[ترجمه گوگل]بهترین مکان برای آزمایش یک موتورسیکلت در یک جاده کوه پیچ خورده است

14. Just the car to have on an island full of lots of narrow, high-hedged twisty roads and a 60-miles-per-hour speed limit.
[ترجمه ترگمان]تنها اتومبیلی که در جزیره ای پر از جاده های باریک و باریک و پیچ در پیچ جاده و یک محدوده سرعت ۶۰ مایل در ساعت است
[ترجمه گوگل]فقط ماشین را در یک جزیره ای پر از بسیاری از جاده های پیچ و تاب تنگ و باریک، و محدودیت سرعت 60 مایل در هر ساعت است

15. The drivers roared round tight corners and skilfully navigated a twisty, bendy and muddy course.
[ترجمه ترگمان]رانندگان در تنگنا دور می زدند و او را با مهارت در مسیر پیچ و خم های کوره راه های پرپیچ و خم راهنمایی می کرد
[ترجمه گوگل]راننده ها از گوشه های محکم دور شدند و به طرز شایسته ای مسیر حرکت پیچ و خم، خمشی و کثیف حرکت می کردند


کلمات دیگر: