کلمه جو
صفحه اصلی

dun


معنی : اسب کهر، سمند، رنگ قهوهای کمرنگ، خاکی، ازار دادن
معانی دیگر : (رنگ) قهوه ای مایل به خاکستری، (اسب) کهر، (ماهی گیری با قلاب) طعمه ی مصنوعی قهوه ای رنگ، (مکررا و با سماجت) طلبکاری کردن، (مرتبا) آزار دادن، اذیت کردن، به ستوه آوردن یا آمدن، سماجت کردن

انگلیسی به فارسی

رنگ قهوه‌ای کم‌رنگ، سمند، خاکی، اسب کهر، سماجت کردن، آزار دادن


دون، سمند، اسب کهر، رنگ قهوهای کمرنگ، ازار دادن، خاکی


انگلیسی به انگلیسی

• demand for payment; creditor
demand payment
something that is dun is a dull grey-brown colour.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] قهوه ای کمرنگ - خاکی رنگ

مترادف و متضاد

اسب کهر (اسم)
bay, dun

سمند (اسم)
dun

رنگ قهوه ای کمرنگ (اسم)
dun

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

ازار دادن (فعل)
trouble, tease, dun, nag, imp, excruciate, tantalize

جملات نمونه

1. Green, a dull gray or dun.
[ترجمه ترگمان]سبز، خاکستری مات و خاکستری
[ترجمه گوگل]سبز، خاکستری خفیف یا دون

2. When he turned towards me at Dun Laoghaire, he looked the complete tearaway.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به طرف من نگاه می کرد، به بیت با دقت کامل به tearaway نگاه کرد
[ترجمه گوگل]وقتی به دون لائیرر به من نگاه کرد، او تئوری کامل را نگاه کرد

3. The attendants were a uniform dun and grey, steel rings of keys at their waists.
[ترجمه ترگمان]نگهبانان لباس نظامی خاکستری و خاکستری و حلقه های فولادی در کمر داشتند
[ترجمه گوگل]خدمتکاران یک گردنبند یکنواخت و خاکستری و حلقه های فولادی از کلید در waists خود بودند

4. The claret dun nymph is at home in slow, peaty streams.
[ترجمه ترگمان]جام شراب ارغوانی سر در خانه با جریان های آرام و آهسته در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]نی شکوفه دون در جریان های آهسته و پایدار در خانه است

5. A little further along the road is Dun Trodden, another broch in a more ruinous condition.
[ترجمه ترگمان]کمی جلوتر در امتداد جاده Dun trodden دیگری است که در شرایط more قرار دارد
[ترجمه گوگل]کمی بیشتر در امتداد جاده Dun Trodden، یکی دیگر از برش در یک وضعیت خراب است

6. The dun stag stayed back, sidestepping like a boxer.
[ترجمه ترگمان]گوزن گم شده مثل یک بوکسور عقب ماند
[ترجمه گوگل]استون دون دوباره عقب نشینی کرد، مثل یک بوکسور

7. When the dun evening comes the kids go down to the irrigation channels for some bilharzia bathing.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که غروب به پایان رسید، بچه ها برای استحمام از کانال های آبیاری به کانال های آبیاری سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که شب عروسی می آید بچه ها برای حمام کردن دوشیزه به داخل کانال های آبیاری می روند

8. Its coat was light red or dun mottled with white.
[ترجمه ترگمان]کت آن لکه قرمز یا خاکستری با خال های سفید بود
[ترجمه گوگل]کت آن قرمز روشن بود یا سفید رنگ است

9. This Przewalski's stallion has the typical dun coat of a truly wild horse.
[ترجمه ترگمان]این اسب نر Przewalski یک نیم تنه رسمی از یک اسب واقعا وحشی دارد
[ترجمه گوگل]شاهزاده پرژوالسکی دارای یک کت و شلوار معمولی از یک اسب واقعا وحشی است

10. A dun and a barred blue, both trimmed for the pit, combs and wattles scissored off.
[ترجمه ترگمان]یک پرده آبی و بسته، که هر دو برای گودال، شانه ها و wattles scissored شده بودند
[ترجمه گوگل]یک کاسه و یک آبرنگ ممنوع، هر دو برای گودال، کمربند و شلاق زدگی از بین می روند

11. The Orc town of Dun Modr is destroyed.
[ترجمه ترگمان]اون Orc که به Dun می ره نابود می شه
[ترجمه گوگل]شهر Orc دون مدر تخریب شده است

12. Xiahou Dun experience tells us: self-mutilation, really has the deterrent force. When this second brother, is also afraid of.
[ترجمه ترگمان]تجربه دان به ما می گوید: ضرب و جرح خود، واقعا دارای نیروی بازدارنده است زمانی که این برادر دوم هم از آن می ترسد
[ترجمه گوگل]تجربه Xiahou Dun به ما می گوید: خودخواهی، واقعا نیروی بازدارنده ای دارد هنگامی که این برادر دوم نیز از آن می ترسد

13. You dun have to change for him, if he love you he will accept your everything.
[ترجمه ترگمان]اگر تو را دوست داشته باشد، مجبور نیستی او را عوض کنی، اگر دوستت داشته باشد، همه چیز را خواهی پذیرفت
[ترجمه گوگل]شما باید برای او تغییر دهید، اگر او را دوست داشته باشید، همه چیز شما را می پذیرد

14. MAO Dun launched the semimonthly Literary Position in 193 and edited from the first 18 issues.
[ترجمه ترگمان]MAO به دان Dun در سال ۱۹۳ مقام ادبی semimonthly را راه اندازی کرد و از ۱۸ موضوع اول ویرایش شد
[ترجمه گوگل]MAO دون موقعیت ادبیات نیمه دولتی را در سال 193 راه اندازی کرد و از 18 موضوع اول ویرایش شد

The grocer dunned his customer for payment of his bill.

بقال مرتب از مشتری برای پرداخت صورت حسابش طلبکاری می‌کرد.


He was dunned by monetary troubles.

اشکالات پولی او را به ستوه آورده بود.



کلمات دیگر: