کلمه جو
صفحه اصلی

hoot


معنی : صدای جغد، داد زدن، جیغ کشیدن، بوق زدن، هو کردن
معانی دیگر : (جغد) هوهو کردن، صدایی شبیه آوای جغد ایجاد کردن، (اتومبیل) بوق زدن، (مجازی) هو کردن، (به نشان ناخشنودی یا تحقیر) همهمه کردن، ابراز اعتراض کردن، (با هو کردن و ایجاد غوغا) راندن، فرار دادن، رماندن، (آوای جغد) هو، هوهو، فریاد اعتراض، همهمه، غوغا، (امریکا) ذره، کم، هیچ، (انگلیس) سوت (کارخانه و کشتی)، بوق (اتومبیل و غیره)، هر صدایی همانند آوای جغد، (انگلیس) دماغ، بینی، (اسکاتلند و شمال انگلیس - ندا به نشان ناخشنودی و غیره) اه !، هو! (hoots هم می گویند)، n : دادزدن، فریاد زدن، interj : اسکاتلند وشمال انگلیس فریاد اعترا­ و بی صبری مثل عجب و واه وغیره

انگلیسی به فارسی

(. vi . vt . n ): دادزدن، فریاد زدن، جیغ کشیدن، هو کردن،بوق زدن، صدای جغد، (. interj ):(اسکاتلند وشمال انگلیس) فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hoots, hooting, hooted
(1) تعریف: to utter a loud, harsh shout or cry, esp. of disapproval or scorn.
مشابه: catcall

(2) تعریف: to make the sound an owl typically makes.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to express or make known with loud, harsh shouts or cries.

- He hooted his contempt.
[ترجمه ترگمان] او با تحقیر هوهو کرد
[ترجمه گوگل] او تحقیرش را تحمل کرد

(2) تعریف: to drive out, off, or away with scornful, jeering shouts or cries.

- They hooted the actor off the stage.
[ترجمه Moh] آنها در حالی که آن بازیگر را هو می کردند او را از صحنه به بیرون انداختند
[ترجمه ترگمان] آن ها بازیگر صحنه را خاموش کردند
[ترجمه گوگل] آنها بازیگر را از صحنه خارج کردند
اسم ( noun )
مشتقات: hooter (n.)
عبارات: not give (or care) a hoot
(1) تعریف: the sound an owl typically makes.

(2) تعریف: a sound resembling an owl's cry, such as the sound of a car horn.

(3) تعریف: a shout or cry of disapproval or scorn.
مشابه: catcall

• cry of an owl; shout, cry (often of disapproval); sound of a horn or whistle (british)
make a sound like the cry of an owl; shout, yell (in disapproval); sound a horn, blow a whistle (british)
if you hoot the horn on a vehicle or if the horn hoots, it makes a loud noise. verb here but can also be used as a count noun. e.g. i heard a hoot and saw martin driving by.
if you hoot, you make a loud high-pitched noise when you are laughing. verb here but can also be used as a count noun. e.g. at this etta gave a hoot of laughter.
when an owl hoots, it makes a sound like a long `oo'. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. he heard the hoot of an owl.

مترادف و متضاد

صدای جغد (اسم)
hoot, tu-whit

داد زدن (فعل)
cry, shout, root, outcry, roar, bawl, hoot

جیغ کشیدن (فعل)
shrill, zing, hoot, squeal, screech, caterwaul, ululate

بوق زدن (فعل)
hoot

هو کردن (فعل)
hoot, jeer

cry


Synonyms: boo, catcall, heckle, hiss, howl, jeer, razz, scoff at, scorn, scream, shout down, whistle


جملات نمونه

1. hoot down
هو کردن،با همهمه و غوغا صدای کسی را تحت الشعاع قرار دادن یا از جایی راندن

2. don't hoot your horn!
بوق نزن !

3. the hoot of an owl
صدای جغد،هوهوی جغد

4. to hoot an actor off the stage
با هو کشیدن بازیگری را از صحنه بیرون راندن

5. give a hoot about something (or give two hoots about something)
(به چیزی) اصلا اهمیت ندادن،خم به ابرو نیاوردن

6. it's not worth a hoot
یک پشیز هم نمی ارزد.

7. I never hoot my horn when I pick a girl up for a date.
[ترجمه ترگمان]من هیچوقت وقتی یه دختر رو برای قرار ملاقات انتخاب می کنم شاخ و صدا نمی کنم
[ترجمه گوگل]وقتی یک دختر را برای یک تاریخ انتخاب کردم، هرگز صدای شاخهایم را نمی شنوم

8. The play was a real hoot!
[ترجمه ترگمان]نمایش خیلی باحال بود
[ترجمه گوگل]این بازی یک حقیقت واقعی بود!

9. He couldn't play saxophone but hoot, which set us laughing.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست بازی کند، اما سوت کشید و ما را به خنده انداخت
[ترجمه گوگل]او نمیتواند ساکسیفون را بازی کند، اما خندید، که ما را خنده میاندازد

10. He gave a hoot of laughter/derision.
[ترجمه ترگمان]او خنده خنده و تمسخر کرد
[ترجمه گوگل]او یک صدای خنده / خنده را داد

11. Well, he couldn't give a hoot, either!
[ترجمه ترگمان]خب، اون نمی تونست یه هو هو کنه
[ترجمه گوگل]خوب، او هم نمیتواند بجنگد!

12. He's an absolute hoot.
[ترجمه ترگمان] اون خیلی باحاله
[ترجمه گوگل]او یک قاتل مطلق است

13. Lowry, cackling and scratching, is a hoot as the rooster who lords it over the complaining hens in his roost.
[ترجمه ترگمان]Lowry، cackling و scratching، صدای خروس است که از مرغ ها شکایت می کند و از مرغ ها شکایت می کند
[ترجمه گوگل]لور، کله زدن و خراشیدن، به عنوان یک خروس است که فرماندهان آن را بیش از مرغ شکایت در کوره او

14. So I giggle, hoot and, you know, jump up and down when I watch this.
[ترجمه ترگمان]پس می خندم، سوت می زنم و، میدونی، وقتی اینو نگاه می کنم، بپر بالا و پایین
[ترجمه گوگل]بنابراین من عصبانی می شوم، و شما می دانید، هنگامی که من این را تماشا می کنم، بالا و پایین می کنم

15. Nor, it must be said, a hoot, chuckle, chortle, crow or cackle.
[ترجمه ترگمان]و با خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده گفت:
[ترجمه گوگل]نه، باید بگویم، هات، خندیدن، خرد شدن، کلاغ یا کلاغ

The ominous sound of an owl hooting.

آواز شوم جغدی که هوهو می‌کند.


don't hoot your horn!

بوق نزن!


The people hooted the speaker.

مردم سخنران را هو کردند.


They hooted their disapproval.

آنان با همهمه ناخشنودی خود را ابراز کردند.


to hoot an actor off the stage

با هوکشیدن بازیگری را از صحنه بیرون راندن


the hoot of an owl

صدای جغد، هوهوی جغد


His appearance on stage was greeted by hoots of scorn.

ظهور او بر صحنه با فریاد حاکی از تحقیر مواجه شد.


It's not worth a hoot.

یک پشیز هم نمی‌ارزد.


give a hoot about something (or give two hoots about something)

(به چیزی) اصلاً اهمیت ندادن، خم به ابرو نیاوردن


She really didn't give two hoots about what the neighbors thought.

اصلاً عین خیالش نبود که همسایه‌ها چه فکر می‌کنند.


اصطلاحات

hoot down

هو کردن، با همهمه و غوغا صدای کسی را تحت‌الشعاع قرار دادن یا از جایی راندن



کلمات دیگر: