1. hoot down
هو کردن،با همهمه و غوغا صدای کسی را تحت الشعاع قرار دادن یا از جایی راندن
2. don't hoot your horn!
بوق نزن !
3. the hoot of an owl
صدای جغد،هوهوی جغد
4. to hoot an actor off the stage
با هو کشیدن بازیگری را از صحنه بیرون راندن
5. give a hoot about something (or give two hoots about something)
(به چیزی) اصلا اهمیت ندادن،خم به ابرو نیاوردن
6. it's not worth a hoot
یک پشیز هم نمی ارزد.
7. I never hoot my horn when I pick a girl up for a date.
[ترجمه ترگمان]من هیچوقت وقتی یه دختر رو برای قرار ملاقات انتخاب می کنم شاخ و صدا نمی کنم
[ترجمه گوگل]وقتی یک دختر را برای یک تاریخ انتخاب کردم، هرگز صدای شاخهایم را نمی شنوم
8. The play was a real hoot!
[ترجمه ترگمان]نمایش خیلی باحال بود
[ترجمه گوگل]این بازی یک حقیقت واقعی بود!
9. He couldn't play saxophone but hoot, which set us laughing.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست بازی کند، اما سوت کشید و ما را به خنده انداخت
[ترجمه گوگل]او نمیتواند ساکسیفون را بازی کند، اما خندید، که ما را خنده میاندازد
10. He gave a hoot of laughter/derision.
[ترجمه ترگمان]او خنده خنده و تمسخر کرد
[ترجمه گوگل]او یک صدای خنده / خنده را داد
11. Well, he couldn't give a hoot, either!
[ترجمه ترگمان]خب، اون نمی تونست یه هو هو کنه
[ترجمه گوگل]خوب، او هم نمیتواند بجنگد!
12. He's an absolute hoot.
[ترجمه ترگمان] اون خیلی باحاله
[ترجمه گوگل]او یک قاتل مطلق است
13. Lowry, cackling and scratching, is a hoot as the rooster who lords it over the complaining hens in his roost.
[ترجمه ترگمان]Lowry، cackling و scratching، صدای خروس است که از مرغ ها شکایت می کند و از مرغ ها شکایت می کند
[ترجمه گوگل]لور، کله زدن و خراشیدن، به عنوان یک خروس است که فرماندهان آن را بیش از مرغ شکایت در کوره او
14. So I giggle, hoot and, you know, jump up and down when I watch this.
[ترجمه ترگمان]پس می خندم، سوت می زنم و، میدونی، وقتی اینو نگاه می کنم، بپر بالا و پایین
[ترجمه گوگل]بنابراین من عصبانی می شوم، و شما می دانید، هنگامی که من این را تماشا می کنم، بالا و پایین می کنم
15. Nor, it must be said, a hoot, chuckle, chortle, crow or cackle.
[ترجمه ترگمان]و با خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده گفت:
[ترجمه گوگل]نه، باید بگویم، هات، خندیدن، خرد شدن، کلاغ یا کلاغ