کلمه جو
صفحه اصلی

perforce


معنی : نا گزیر، بناچار، بزور، اجبارا
معانی دیگر : الزاما، به ناچار

انگلیسی به فارسی

اجبارا، الزاما، به ناچار، ناگزیر، بزور


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: out of necessity; without having a choice.

- Perforce he sold his new car.
[ترجمه ترگمان] اون ماشین جدیدش را فروخت
[ترجمه گوگل] او توانست ماشین جدید خود را فروخته باشد

• necessarily, of necessity
perforce is used to say that something happens or is the case because it is inevitable in a particular situation, rather than because it is intended or desired; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

نا گزیر (صفت)
indispensable, inevitable, helpless, needful, ineludible, perforce

بناچار (قید)
perforce

بزور (قید)
perforce

اجبارا (قید)
perforce

جملات نمونه

1. The war in 1939 perforce ushered in an era of more grime and drabness.
[ترجمه ترگمان]جنگ در سال ۱۹۳۹، اجبارا به عصر grime و drabness انجامید
[ترجمه گوگل]جنگی که در سال 1939 رخ داد، در دوران نقاشی و نقاشی بیشتر شد

2. They had perforce to abandon the attempt on the summit.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور شدند که تلاش خود را برای انجام این اجلاس کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها توانایی تلاش برای نشست را رد کردند

3. And natural fires are perforce suppressed.
[ترجمه ترگمان]و آتش سوزی های طبیعی به طور اجباری سرکوب می شوند
[ترجمه گوگل]و آتش سوزی طبیعی سرکوب می شود

4. Passengers had perforce to ride, and goods were carried on the backs of packhorses or mules.
[ترجمه ترگمان]مسافران مجبور بودند که ride و کالاها را به پشت قاطر یا قاطر حمل کنند
[ترجمه گوگل]مسافران توانایی سوار شدن را داشتند و کالاها بر روی پشت اسبها یا موش ها حمل می شدند

5. New ways, he believed, must perforce be antagonistic to the photographic image.
[ترجمه ترگمان]او معتقد بود که راه های جدید مجبور هستند تا با تصویر عکاسی مخالف باشند
[ترجمه گوگل]او معتقد است که راه های جدید باید به تصویر عجیب و غریب متوسل شوند

6. The dog would perforce yelp in reaction, and thereby provide the captain a time cue.
[ترجمه ترگمان]سگ در واکنش خود را مجبور به فریاد و فریاد می کند و در نتیجه یک نشانه زمان به ناخدا می دهد
[ترجمه گوگل]سگ ممکن است در واکنش خشمگین شود و به همین دلیل کاپیتان را به نشانه زمان می رساند

7. They must also, perforce, choose as parents those animals best able to cope with their new environment.
[ترجمه ترگمان]آن ها هم چنین باید به عنوان پدر و مادر انتخاب شوند که بهترین حیوانات بتوانند با محیط جدید خود کنار بیایند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین باید به عنوان پدر و مادر کسانی که حیوانات بهترین را قادر به مقابله با محیط جدید خود را

8. I paused also, perforce, being behind her.
[ترجمه ترگمان]من نیز ناگزیر ماندم تا به پشت سر او نگاه کنم
[ترجمه گوگل]من همچنین متوقف شدم، پشت سر او بودم

9. Now an elder statesman, ambition frustrated but perforce sated, he is positioned to tell a riveting story.
[ترجمه ترگمان]حالا یک سیاست مدار بزرگ، جاه طلبی، نا امید کننده، اما مجبور به سیر کردن می شود، قرار است داستان واقعی را تعریف کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یکی از بزرگترین دولتشناسان، جاه طلبی ناامید شده است اما از نظر سرسختی، او در موقعیتی قرار می گیرد که داستان نابودی را بگوید

10. For the first time a civil servant, perforce, began to affect what happened.
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار یک مستخدم کشوری مجبور شد بر آنچه روی داده بود اثر بگذارد
[ترجمه گوگل]برای اولین بار یک خدمتکار دولتی، نیرومند، شروع به تأثیرگذاشتن آنچه رخ داد

11. Mr. Wickham's happinessher own was perforce delayed a little longer, Mr. Collins's withgoodgrace as she could.
[ترجمه ترگمان]اقای و بکهام خودش را کمی دیرتر به تاخیر می انداخت
[ترجمه گوگل]آقای وایکام شادمانه خود را به مدت طولانی به تاخیر افتاد، آقای Collins با goodgrace به عنوان او می تواند

12. He had settled to his safety and accepted perforce his extinction.
[ترجمه ترگمان]او به سلامت خود پی برده بود و آن را در معرض خطر قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او به ایمنی خود رسیده بود و از بین رفت

13. Adding many converts to the value approach will perforce narrow the spreads between price and value.
[ترجمه ترگمان]افزودن بسیاری از converts به رویکرد ارزش، spreads را بین قیمت و ارزش محدود خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اضافه کردن بسیاری از تبدیل به رویکرد ارزش، بسط اختلاف بین قیمت و ارزش را محدود خواهد کرد

14. And thus the waltzers perforce ceased their evolutions.
[ترجمه ترگمان]و به این ترتیب the را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]و به این ترتیب، ملتزم ها، تحرکات خود را متوقف کردند

پیشنهاد کاربران

بالاجبار، ضرورتا

inevitably


کلمات دیگر: