1. take the mickey
لودگی کردن،مورد تمسخر قراردادن،دست انداختن
2. take the mickey out of
خیط کردن،باد غرور کسی را خواباندن،سرجای خود نشاندن
3. A group of other boys were taking the mickey out of him.
[ترجمه ترگمان]گروهی از بچه های دیگر میکی را از او بیرون می بردند
[ترجمه گوگل]گروهی از پسران دیگر میکی را از او گرفتند
4. They used to take the mickey out of Ade because of the way he spoke.
[ترجمه ترگمان]به خاطر طرز حرف زدنش، از mickey استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل شیوه ای که او صحبت می کردند، از آدا به خاطر میکی پذیرایی می کردند
5. She had Mickey Mouse or some other cartoon/Disney character on her sweater.
[ترجمه ترگمان]او میکی ماوس یا یک شخصیت کارتونی دیگر را در ژاکتش داشت
[ترجمه گوگل]او میکی موس یا شخصیت دیگر کارتونی / دیزنی را روی ژاکت خود داشت
6. I remember Mickey as a bundle of fun, great to have around.
[ترجمه ترگمان]من میکی رو به عنوان یه بسته تفریح به یاد میارم، عالیه که این دور و بر هست
[ترجمه گوگل]من میکی را به عنوان یک بسته نرم افزاری از سرگرم کننده به یاد می آورم، بسیار عالی است
7. He's always taking the mickey out of me.
[ترجمه ترگمان]او همیشه میکی را از من بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]او همیشه میکی را از من گرفته است
8. People are always trying to take the mickey out of him because of his funny accent.
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه سعی می کنند میکی را از او بگیرند به خاطر لهجه funny
[ترجمه گوگل]مردم همیشه سعی می کنند که میکی را از دست او بیرون آورند زیرا او لهجه خنده دار خود را دارد
9. The charity has been described as a Mickey Mouse operation.
[ترجمه ترگمان]این موسسه خیریه به عنوان یک عملیات میکی ماوس توصیف شده است
[ترجمه گوگل]موسسه خیریه به عنوان عملیات میکی موسسه شناخته شده است
10. He must have slipped the guard a mickey finn.
[ترجمه ترگمان]حتما از \"میکی فین\" محافظت کرده
[ترجمه گوگل]او باید گاری را یک میکی فین کند
11. He started taking the mickey out of this poor man just because he is bald.
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به خوردن \"میکی\" از این مرد بیچاره چون اون کچله
[ترجمه گوگل]او شروع به گرفتن میکی از این مرد فقیر فقط به خاطر اینکه او طاس است
12. Mickey Mouse made his screen debut on November 1 1928 and has been a crowd-pleaser ever since.
[ترجمه ترگمان]میکی ماوس اولین کار خود را در ۱ نوامبر ۱۹۲۸ انجام داد و از آن زمان تا کنون جمعیت زیادی داشته است
[ترجمه گوگل]میکی ماوس اولین صفحه نمایش خود را در تاریخ 1 نوامبر 1928 ساخته شده است و از زمان به عنوان یک خیرخواهانه است
13. Mickey had a rough night last night.
[ترجمه ترگمان] دیشب \"میکی\" شب سختی رو داشت
[ترجمه گوگل]میکی شب شب تاریک بود
14. It's only a Mickey Mouse job.
[ترجمه ترگمان]فقط شغل \"میکی ماوس\" - ه
[ترجمه گوگل]این فقط یک کار میکی موس است
15. This is not a Mickey Mouse course where every player has a chance.
[ترجمه ترگمان]این یک درس میکی ماوس نیست که در آن هر بازیکن شانس دارد
[ترجمه گوگل]این یک دوره میکی موس است که هر بازیکن یک شانس دارد