کلمه جو
صفحه اصلی

mickey


معنی : مسخره
معانی دیگر : (انگلیس - خودمانی) قوت قلب، روحیه ی خوب، لاف و گزاف، لاف و گزاف take the mickey لودگی کردن، مورد تمسخر قراردادن، دست انداختن take the mickey out of خیط کردن، باد غرور کسی را خواباندن، سرجای خود نشاندن

انگلیسی به فارسی

(انگلیس - عامیانه) قوت قلب، روحیه‌ی خوب، لاف و گزاف


میکی، مسخره


انگلیسی به انگلیسی

• male or female first name (esp. short form of michael)
if you take the mickey out of someone, you make fun of them; an informal expression.

مترادف و متضاد

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

جملات نمونه

1. take the mickey
لودگی کردن،مورد تمسخر قراردادن،دست انداختن

2. take the mickey out of
خیط کردن،باد غرور کسی را خواباندن،سرجای خود نشاندن

3. A group of other boys were taking the mickey out of him.
[ترجمه ترگمان]گروهی از بچه های دیگر میکی را از او بیرون می بردند
[ترجمه گوگل]گروهی از پسران دیگر میکی را از او گرفتند

4. They used to take the mickey out of Ade because of the way he spoke.
[ترجمه ترگمان]به خاطر طرز حرف زدنش، از mickey استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل شیوه ای که او صحبت می کردند، از آدا به خاطر میکی پذیرایی می کردند

5. She had Mickey Mouse or some other cartoon/Disney character on her sweater.
[ترجمه ترگمان]او میکی ماوس یا یک شخصیت کارتونی دیگر را در ژاکتش داشت
[ترجمه گوگل]او میکی موس یا شخصیت دیگر کارتونی / دیزنی را روی ژاکت خود داشت

6. I remember Mickey as a bundle of fun, great to have around.
[ترجمه ترگمان]من میکی رو به عنوان یه بسته تفریح به یاد میارم، عالیه که این دور و بر هست
[ترجمه گوگل]من میکی را به عنوان یک بسته نرم افزاری از سرگرم کننده به یاد می آورم، بسیار عالی است

7. He's always taking the mickey out of me.
[ترجمه ترگمان]او همیشه میکی را از من بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]او همیشه میکی را از من گرفته است

8. People are always trying to take the mickey out of him because of his funny accent.
[ترجمه ترگمان]مردم همیشه سعی می کنند میکی را از او بگیرند به خاطر لهجه funny
[ترجمه گوگل]مردم همیشه سعی می کنند که میکی را از دست او بیرون آورند زیرا او لهجه خنده دار خود را دارد

9. The charity has been described as a Mickey Mouse operation.
[ترجمه ترگمان]این موسسه خیریه به عنوان یک عملیات میکی ماوس توصیف شده است
[ترجمه گوگل]موسسه خیریه به عنوان عملیات میکی موسسه شناخته شده است

10. He must have slipped the guard a mickey finn.
[ترجمه ترگمان]حتما از \"میکی فین\" محافظت کرده
[ترجمه گوگل]او باید گاری را یک میکی فین کند

11. He started taking the mickey out of this poor man just because he is bald.
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به خوردن \"میکی\" از این مرد بیچاره چون اون کچله
[ترجمه گوگل]او شروع به گرفتن میکی از این مرد فقیر فقط به خاطر اینکه او طاس است

12. Mickey Mouse made his screen debut on November 1 1928 and has been a crowd-pleaser ever since.
[ترجمه ترگمان]میکی ماوس اولین کار خود را در ۱ نوامبر ۱۹۲۸ انجام داد و از آن زمان تا کنون جمعیت زیادی داشته است
[ترجمه گوگل]میکی ماوس اولین صفحه نمایش خود را در تاریخ 1 نوامبر 1928 ساخته شده است و از زمان به عنوان یک خیرخواهانه است

13. Mickey had a rough night last night.
[ترجمه ترگمان] دیشب \"میکی\" شب سختی رو داشت
[ترجمه گوگل]میکی شب شب تاریک بود

14. It's only a Mickey Mouse job.
[ترجمه ترگمان]فقط شغل \"میکی ماوس\" - ه
[ترجمه گوگل]این فقط یک کار میکی موس است

15. This is not a Mickey Mouse course where every player has a chance.
[ترجمه ترگمان]این یک درس میکی ماوس نیست که در آن هر بازیکن شانس دارد
[ترجمه گوگل]این یک دوره میکی موس است که هر بازیکن یک شانس دارد

اصطلاحات

take the mickey

لودگی کردن، مورد تمسخر قراردادن، دست انداختن


take the mickey out of

خیط کردن، باد غرور کسی را خواباندن، سرجای خود نشاندن


پیشنهاد کاربران

یک گروه از بقیه پسرها داشتند او را سر جایش می نشاندند


کلمات دیگر: