معنی : کله شق، لجوج، سمج
معانی دیگر : مصر، پافشار، دوپا در یک کفش کن، سماجت آمیز، از سر باز نکردنی، مصرانه، سرسخت، یکدنده، انعطاف ناپذیر، سختگیر، سختگیرانه، مقاوم در برابر معالجه، درمان ستیز، خودسر، خیره سر
دلسوز، کله شق، لجوج، سمج
لجوج، خودسر، خیره سر، کله شق، سمج
that old man's pertinacious opinions
عقاید انعطافناپذیر آن پیرمرد
a high and pertinacious fever
تب شدید و مقاوم در برابر درمان
continuous and pertinacious advertising
آگهیهای بازرگانی مداوم و سماجتآمیز
His pertinacious demand concerning the restitution of is properties was once again rejected.
یکبار دیگر درخواست پافشارانهی او دربارهی استرداد املاکش رد شد.
a pertinacious begger
گدای سمج
pertinacious creditors
طلبکاران از سر باز نکردنی
He was a pertinacious opponent.
او حریف سرسختی بود.