کلمه جو
صفحه اصلی

oxymoron


معنی : استعمال کلمات مرکب ضد و نقیض
معانی دیگر : (معانی بیان) ترکیب متضاد، پاد آمیزه (مثلا: لطف ظالمانه cruel kindness یا حزن دلچسب sweet sorrow)، استعمال کلمات مرکب ضد ونقی­، استعمال کلمات مرکب متضاد مثل kindness cruel

انگلیسی به فارسی

استعمال کلمات مرکب ضد و نقیض، استعمال کلمات مرکب متضاد (مثل Cruel kindness)


اکسیمورون، استعمال کلمات مرکب ضد و نقیض


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a figure of speech in which an apparent contradiction makes or highlights a point, as in the phrase "a frozen flame".

• expression composed of combined contrasts (e.g. "thunderous silence")

مترادف و متضاد

استعمال کلمات مرکب ضد و نقیض (اسم)
oxymoron

جملات نمونه

1. This verbal combo is an oxymoron, of course, given all we know about the innately hazardous properties of nicotine.
[ترجمه ترگمان]این ترکیب شفاهی یک oxymoron است، البته با توجه به تمام چیزهایی که ما در مورد خواص خطرناک خطرناک نیکوتین می دانیم
[ترجمه گوگل]البته این ترکیب کلامی یک oxymoron است، البته، با توجه به همه ما در مورد خواص ذاتی خطرناک نیکوتین می دانیم

2. Bear with me while I unravel this seeming oxymoron.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این ضد و نقیض را حل می کنم به همراه من بیا
[ترجمه گوگل]با من بیا تا من این oxymoron ظاهر را باز کنم

3. Compassionate capitalism is not an oxymoron.
[ترجمه ترگمان]سرمایه داری Compassionate یک oxymoron نیست
[ترجمه گوگل]سرمایه دینی مهربانی نیست

4. No. Compassionate capitalism is not an oxymoron.
[ترجمه ترگمان]شماره capitalism Compassionate an نیست
[ترجمه گوگل]نه سرمایه داری شجاعانه اکسیمورون نیست

5. Career planning is an oxymoron. The most exciting opportunities tend to be unplanned.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی شغلی یک oxymoron است هیجان انگیزترین فرصت های ممکن است برنامه ریزی نشده باشند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی شغلی یک اکسیمورون است فرصت های هیجان انگیز بیشتر تمایل به برنامه ریزی ندارند

6. It may sound like an oxymoron but money has its Achilles'heel.
[ترجمه ترگمان]ممکن است مانند یک oxymoron به نظر برسد اما پول پاشنه آشیل خودش را دارد
[ترجمه گوگل]این ممکن است مانند یک oxymoron شبیه باشد، اما پول Achilles'heel آن است

7. They thought such a book an oxymoron.
[ترجمه ترگمان] اونا فکر میکردن مثل یه کتاب ضد و نقیض - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]آنها چنین کتابی را اکسیمورون می دانستند

8. It may sound like an oxymoron: " A phone booth for the mobile world. "
[ترجمه ترگمان]ممکن است مانند یک oxymoron باشد: \"یک باجه تلفن برای دنیای سیار\"
[ترجمه گوگل]این ممکن است مانند یک oxymoron 'یک غرفه تلفن برای دنیای تلفن همراه شبیه باشد '

9. Oxymoron is a rhetoric device that, by force of the surface contradiction of language forms, can express the ideas not only clearly and exactly but also more pithily, deeply and strongly.
[ترجمه ترگمان]oxymoron یک وسیله معانی بیان است که، با استفاده از تضاد سطح اشکال زبانی، می تواند ایده ها را نه تنها به وضوح و به طور دقیق، بلکه more، عمیق و قوی بیان کند
[ترجمه گوگل]اکسیمورون یک دستگاه لوتوری است که با نیروی تناقض سطحی از اشکال زبان، می تواند ایده های نه تنها به وضوح و دقیق، بلکه بیشتر، متکبرانه، عمیق و قوی بیان کند

10. This has made many Americans conclude that business ethics is an oxymoron.
[ترجمه ترگمان]این باعث شده است که بسیاری از آمریکایی ها نتیجه بگیرند که اخلاق تجاری an است
[ترجمه گوگل]این امر بسیاری از آمریکایی ها را نتیجه گرفته است که اخلاق تجاری اخلاقی است

11. Thursday evening, the work prompted an instant trip to the depths of oxymoron.
[ترجمه ترگمان]عصر روز پنج شنبه، این اثر به یک سفر فوری به اعماق \"oxymoron\" انجامید
[ترجمه گوگل]روز پنجشنبه، این کار موجب سفر فوری به عمق اکسیمورون شد

12. New public art outside of the gallery is something of an oxymoron since ironically most art collections are public.
[ترجمه ترگمان]هنر عمومی جدید در خارج از این گالری چیزی از an است، زیرا اکثر مجموعه های هنری عمومی هستند
[ترجمه گوگل]هنر عمومی جدید در خارج از گالری چیزی از اکسیمورون است؛ از آنجاییکه بسیاری از آثار هنری به طور وحشیانه عمومی هستند

13. Manyconnoisseurs in other Chinese cities would say great Shanghai cooking is an oxymoron.
[ترجمه ترگمان]Manyconnoisseurs در دیگر شهره ای چین می گویند که پخت وپز بزرگ شانگهای یک oxymoron است
[ترجمه گوگل]Manyconnoeesurs در دیگر شهرهای چینی می گویند عالی شانگهای پخت و پز اکسیمورون است

14. I think the idea of consensual sex in the military is almost an oxymoron.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ایده رابطه جنسی با رضایت طرفین در ارتش تقریبا یک oxymoron است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که ایده جنس مخالف در ارتش تقریبا یک اکسیمورون است

پیشنهاد کاربران

پارادوکس


ضد و نقیض
پارادوکس
پارادوکسیکال


پارادوکس، متناقض نما
E. g. an evil god
Wise fool
Legal murder


کلمات دیگر: