کلمه جو
صفحه اصلی

mend


معنی : درست کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، رفو کردن، مرمت کردن، تعمیر کردن
معانی دیگر : نوسازی کردن، بهترکردن، اصلاح کردن، بهبود بخشیدن، (سلامتی - شکستگی استخوان) بهبود یافتن، بهتر شدن، جوش خوردن، (زخم) التیام یافتن، (بیماری) خوب شدن، شفا یافتن، بازسازی، بهبود(ی)، التیام، رجوع شود به: amends، شفا دادن

انگلیسی به فارسی

تعمیر کردن، مرمت کردن، درست کردن، رفو کردن،بهبودی یافتن، شفا دادن


بهبودی یافتن، تعمیر کردن، مرمت کردن، درست کردن، رفو کردن، شفاء دادن


انگلیسی به انگلیسی

• reform; repair; act of repairing; state of healing or improvement
repair; improve; be improved; recuperate (from an illness)
if you mend something that is damaged or broken, you repair it, so that it works or can be used again.
if you are on the mend, you are recovering from an illness or an injury; an informal expression.
if a relationship or a situation is on the mend, it is improving after a difficult or unsuccessful period; an informal expression.
if someone mends their ways, they begin to behave better than they did before.

مترادف و متضاد

درست کردن (فعل)
right, clean, agree, make, adapt, address, fix, devise, trim, regulate, fettle, organize, gully, make up, weave, build, fashion, concoct, integrate, compose, indite, emend, mend, redd, straighten

بهبودی یافتن (فعل)
gain, improve, ameliorate, better, amend, recover, recuperate, pick up, convalesce, mend, pull round

شفاء دادن (فعل)
physic, leech, cure, heal, medicate, mend

رفو کردن (فعل)
darn, fettle, mend

مرمت کردن (فعل)
repair, mend, do up, furbish up

تعمیر کردن (فعل)
service, fix, repair, remodel, remedy, restore, patch, tinker, vamp, mend, refit, remake, renovate, refashion, rehash

correct, improve, fix


Synonyms: aid, ameliorate, amend, better, condition, convalesce, cure, darn, doctor, emend, fiddle with, gain, get better, get well, heal, knit, look up, overhaul, patch, perk up, ready, rebuild, recondition, reconstruct, recover, rectify, recuperate, redress, refit, reform, refurbish, rejuvenate, remedy, renew, renovate, repair, restore, retouch, revamp, revise, right, service, sew


Antonyms: break, destroy, hurt, ruin, weaken


جملات نمونه

If he doesn't mend his ways, he'll get fired.

اگر خود را اصلاح نکند اخراج خواهد شد.


Soon his injury mended.

جراحات او به‌زودی شفا یافت.


can you mend my sleeve?

آیا می‌توانی آستین مرا دوخت و دوز کنی؟


to mend one's manners

رفتار خود را اصلاح کردن


1. mend one's fences
سیاست بازی و دوست یابی کردن،روابط خود را اصلاح کردن،تحبیب کردن

2. mend one's ways
خلق و رفتار خود را عوض کردن،خود را اصلاح کردن

3. to mend a corrupt text
متن خراب را حک و اصلاح کردن

4. to mend one's manners
رفتار خود را اصلاح کردن

5. to mend shoes
کفش تعمیر کردن

6. can you mend my sleeve?
آیا می توانی آستین مرا دوخت و دوز کنی ؟

7. on the mend
(به ویژه در مورد زخم و بیماری) روبه بهبود،در حال خوب شدن

8. he used to mend our car
او در گذشته ماشین ما را تعمیر می کرد.

9. if he doesn't mend his ways, he'll get fired
اگر خود را اصلاح نکند اخراج خواهد شد.

10. never too late to mend
برای اصلاح هیچ وقت دیر نیست

11. it might be too late to mend the nation
ممکن است اصلاح کشور خیلی دیر شده باشد.

12. they were hoping that the new law would mend matters
امیدوار بودند که قانون جدید اوضاع را اصلاح کند.

13. Can you mend the hole in my shirt?
[ترجمه ترگمان]میتونی سوراخ تو لباسم رو تعمیر کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم سوراخ را در پیراهن من اصلاح کنم؟

14. My father used to mend our shoes.
[ترجمه آرسام] پدرم کفش های مارا تعمیر می کرد.
[ترجمه ترگمان] پدرم قبلا کفش هامون رو تعمیر می کرد
[ترجمه گوگل]پدرم اصلا کفشهایم را اصلاح کرد

15. Never too late to mend.
[ترجمه رضا] هیچ وقت برای اصلاح دیر نیست.
[ترجمه فاطمه محمدی نسب] ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت برای تعمیر دیر نشده است
[ترجمه گوگل]هرگز خیلی دیر نمیخواهم

16. Could you mend this hole in my shirt?
[ترجمه رضا] ممکنه این سوراخ پیراهن من رو تعمیر ( رفو ) کنید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی این سوراخ تو لباسم رو تعمیر کنی؟
[ترجمه گوگل]می توانید این سوراخ را در پیراهن من اصلاح کنید؟

17. He that can bear a reproof,and mend by it,if he is not wise,is in a fair way of being so.
[ترجمه ترگمان]اگر او عاقل نباشد، می تواند از این روش ایراد بگیرد، و اگر هم عاقل نباشد، این کار را به خوبی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او که می تواند از آن دفاع کند و از طریق آن اصلاح کند، اگر عاقلانه نیست، در راه عادلانه بودن چنین است

18. You didn't mend the boat properly — the water is still leaking in.
[ترجمه رضا] شما قایق را به درستی تعمیر نکرده اید، آب هنوز به ( داخل ) آن نشت می کند.
[ترجمه ترگمان]تو قایق رو درست نکردی - آب هنوز چکه می کنه
[ترجمه گوگل]شما قایق را اصلاح نکردید - آب هنوز در حال نشت است

It might be too late to mend the nation.

ممکن است اصلاح کشور خیلی دیر شده باشد.


They were hoping that the new law would mend matters.

امیدوار بودند که قانون جدید اوضاع را اصلاح کند.


If he mends in time, he may play again.

اگر به‌موقع خوب شود، خواهد توانست دوباره (در مسابقه) بازی کند.


to mend shoes

کفش تعمیر کردن


to mend a corrupt text

متن خراب را حک و اصلاح کردن


He used to mend our car.

او در گذشته ماشین ما را تعمیر می‌کرد.


These roads have never been mended.

این جاده‌ها را هیچ‌گاه نوسازی نکرده‌اند.


اصطلاحات

least said, soonest mended

(درباره‌ی کدورت یا اشکال و غیره) هرچه کمتر حرف زده شود، بهتر است


mend one's ways

خلق و رفتار خود را عوض کردن، خود را اصلاح کردن


never too late to mend

برای اصلاح هیچ‌وقت دیر نیست


on the mend

(به‌ویژه در مورد زخم و بیماری) رو به بهبود، درحال خوب شدن


پیشنهاد کاربران

رفو کردن لباس

fix

تعمیر کردن

( British English ) to repair something that has been damaged or broken so that it can be used again
( oxford )

البته معنی نگاهداشتن در حالتی و مانند آن هم به کار می رود، به این جمله از کتاب Soviet دقت کنید:
to be mended on his next day off
نگاهداشتن در حالت خاموش

improve

وصله پینه
به این جمله از Soviet دقت کنید:
he knew every mend in each of them



fix or repair

جوشیدن

مرمت کردن

Never late to mend
ضرب المثل انگلیسی به معنی : ماهی رو هر وقت از آب بگیرى تازه ست

راه انداختن، رو براه کردن

دوختن ، تعمیر کردن ، اصلاح کردن

نوسازی کردن


کلمات دیگر: