کلمه جو
صفحه اصلی

mettle


معنی : غیرت، گرمی، جنس، فطرت، جرات، خمیره
معانی دیگر : طینت، جوهر، جربزه

انگلیسی به فارسی

خمیره، فطرت، جنس، گرمی، غیرت، جرات


گرگ، فطرت، غیرت، جرات، جنس، گرمی، خمیره


انگلیسی به انگلیسی

• characteristic disposition or temperament; bravery; spirit
if you are on your mettle, you are ready to do something as well as you can, because you know that you are being tested or challenged.
if you show your mettle or you prove your mettle, you show that you are capable of doing something well.

مترادف و متضاد

غیرت (اسم)
enthusiasm, zeal, fervor, ardor, honor, mettle, fervency, envy

گرمی (اسم)
cordiality, heat, stew, zeal, fervor, ardor, mettle, fervency, warmth, glow, zing, rut

جنس (اسم)
breed, material, substance, stuff, kind, stamp, brand, mettle, commodity, ware, genre, gender, genus

فطرت (اسم)
nature, temperament, mettle, creation, constitution

جرات (اسم)
gut, grittiness, courage, spirit, venture, daring, mettle, spunk

خمیره (اسم)
nature, essence, mettle, dough

boldness, strength of character


Synonyms: animation, ardor, backbone, bravery, caliber, courage, daring, dauntlessness, disposition, energy, fire, force, fortitude, gallantry, gameness, grit, guts, hardihood, heart, indomitability, kidney, life, makeup, moxie, nature, nerve, pluck, quality, resolution, resolve, spirit, spunk, stamina, stamp, starch, temper, temperament, valor, vigor, vitality


Antonyms: weakness


جملات نمونه

1. on one's mettle
آماده ی کوشش،سرغیرت

2. a soldier of mettle
سرباز باغیرت

3. he wanted to try his mettle against the sea
او می خواست طاقت خود را در برابر دریا بیازماید.

4. our team members proved their mettle
افراد تیم ما جوهر خود را بروز دادند.

5. Mettle is dangerous in a blind horse.
[ترجمه ترگمان]mettle در یک اسب کور خطرناک است
[ترجمه گوگل]Mettle در یک اسب نابالغ خطرناک است

6. She showed her mettle by winning in spite of her handicap.
[ترجمه ساعی رضایی] او غیرت و جوهر خود را با برنده شدن نشان داد با وجود معلولیتش
[ترجمه ترگمان]با وجود of، mettle را به او نشان داد
[ترجمه گوگل]او با وجود داشتن معلوماتش برنده شد

7. Both players were on their mettle in the final round.
[ترجمه ساعی رضایی] هردو بازیکن در دور آخر شجاعانه بازی کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو بازیکن در دور نهایی به غیرت بودند
[ترجمه گوگل]هر دو بازیکن در مرحله نهایی خود قرار داشتند

8. The German athletes showed/proved their mettle in the final round.
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران آلمانی نشان دادند که غیرت خود را در دور نهایی نشان داده اند
[ترجمه گوگل]ورزشکاران آلمانی نشان دادند / خود را در دور نهایی ثابت کردند

9. You'll be on your mettle during the training period.
[ترجمه ترگمان]در طی دوره آموزشی در اختیار شما خواهید بود
[ترجمه گوگل]شما در طول دوره آموزشی در مورد خود خواهید بود

10. His first important chance to show his mettle came when he opened the new session of the Legislature.
[ترجمه ترگمان]نخستین فرصت او برای نشان دادن غیرت او هنگامی حاصل شد که جلسه جدید مجلس مقنن را افتتاح کرد
[ترجمه گوگل]نخستین فرصت مهم او برای نشان دادن سرنوشت او زمانی بود که جلسه جدید قانون مجلس را باز کرد

11. The team will be on their mettle for the big game.
[ترجمه ترگمان]این تیم برای بازی بزرگ، شجاعت خود را به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]این تیم برای بازی بزرگ خواهد بود

12. She really showed her mettle under pressure.
[ترجمه ترگمان]او واقعا شجاعت خود را تحت فشار نشان داد
[ترجمه گوگل]او واقعا فشار خونش را نشان داد

13. Crises will strew his path to test his mettle.
[ترجمه ساعی رضایی] بحران ها در مسیر او پخش میشوند تا شجاعتش مورد امتحان قرار بگیرد
[ترجمه ترگمان]بحران ها هر دو روش خود را برای آزمودن mettle استفاده خواهند کرد
[ترجمه گوگل]بحران ها مسیر خود را برای تست قلمرو خود می اندازد

14. The best place to test a motorcycle's mettle is on a twisty mountain road.
[ترجمه ساعی رضایی] بهترین مکان برای تست جنس یک موتورسیکلت یک جاده پرپیچ و خم کوهستانی ست
[ترجمه ترگمان]بهترین مکان برای تست کردن یک موتور سیکلت بر روی جاده کوهستانی است
[ترجمه گوگل]بهترین مکان برای آزمایش یک موتورسیکلت در یک جاده کوه پیچ خورده است

a soldier of mettle

سرباز باغیرت


Our team members proved their mettle.

افراد تیم ما جوهر خود را بروز دادند.


He wanted to try his mettle against the sea.

او می‌خواست طاقت خود را در برابر دریا بیازماید.


اصطلاحات

on one's mettle

آماده‌ی کوشش، سرغیرت



کلمات دیگر: