کلمه جو
صفحه اصلی

indirection


معنی : بیراهه روی، دغل بازی، غیر مستقیمی
معانی دیگر : گول زنی، حقه بازی، تقلب، نادرستی، ناراستی، (روش یا مسیر یا عمل) غیرمستقیم، نافرارونی، ناخدنگ، ناراستا

انگلیسی به فارسی

دغل بازی، غیر مستقیمی، بیراهه روی


مستطیل، بیراهه روی، دغل بازی، غیر مستقیمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an indirect or roundabout act, remark, procedure, or the like.
مشابه: circumlocution

(2) تعریف: lack of honesty; crookedness; deviousness.

• indirect course, circuitous route, roundabout method; lack of direction; dishonesty, deceitfulness

مترادف و متضاد

بیراهه روی (اسم)
indirection

دغل بازی (اسم)
malversation, indirection

غیر مستقیمی (اسم)
indirection

جملات نمونه

1. There is limited opportunity for mapping and indirection between user views and storage structures.
[ترجمه ترگمان]یک فرصت محدود برای نقشه برداری و ارتباط بین نمای کاربری و ساختارهای ذخیره سازی وجود دارد
[ترجمه گوگل]فرصت محدودی برای نقشه برداری و غیر مستقیم بین دیدگاه های کاربر و سازه های ذخیره سازی وجود دارد

2. This paper describes the Indirection of log facies analysis and the log an - alysis for facies indices.
[ترجمه ترگمان]این مقاله the آنالیز رخساره های log و the را برای indices facies توصیف می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله توصیف Indirection تجزیه و تحلیل رخساره log و log-anlysis برای شاخص های رخساره است

3. Invalid number of indirections. For default parameter handling, one indirection is required for the replacement method.
[ترجمه ترگمان]تعداد Invalid نامعتبر است برای جابجایی پارامتر پیش فرض، یک indirection برای روش جایگزین مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]تعداد نامعتبر تعداد نامعتبر برای دستیابی به پارامتر پیش فرض، یک روش غیر مستقیم برای روش جایگزینی مورد نیاز است

4. The intermediary creates an indirection between the other components.
[ترجمه ترگمان]واسطه بین اجزای دیگر یک indirection ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]واسطه یک مسیر غیر مستقیم بین اجزای دیگر ایجاد می کند

5. All the point detectors have indirection; sensitive part must be at the centre - line of the vessel.
[ترجمه ترگمان]تمامی ردیاب های نقطه ای indirection هستند؛ بخش حساس باید در خط مرکزی کشتی قرار گیرد
[ترجمه گوگل]تمام آشکارسازهای نقطه دارای جهت گیری هستند؛ بخش حساس باید در مرکز خط کشتی باشد

6. The indirection, which is based on "advanced compilation techniques (like abstract bytecode)" results in one master class and several anonymous, JIT enabled support classes.
[ترجمه ترگمان]The که مبتنی بر \"تکنیک های گردآوری پیشرفته\" (مانند بایت کد))\" منجر به یک کلاس اصلی و چندین کلاس پشتیبانی شد، JIT می تواند کلاس های پشتیبانی را فعال کند
[ترجمه گوگل]ناحیه ای که براساس تکنیک های کامپایل پیشرفته (مانند کد باطنی انتزاعی) برمی گردد، یک کلاس اصلی و کلاس های پشتیبانی چندگانه ناشناخته JIT را فراهم می کند

7. Provides a level of indirection between consumers of the assembly and the assembly's implementation details.
[ترجمه ترگمان]یک سطح بین مصرف کنندگان مونتاژ و جزئیات اجرای مونتاژ را در اختیار می گذارد
[ترجمه گوگل]فراهم می کند سطح غیر مستقیم بین مصرف کنندگان مونتاژ و جزئیات اجرایی مونتاژ

8. The caller can unwrap the object from the indirection through this interface.
[ترجمه ترگمان]تماس گیرنده می تواند شی را از طریق این رابط باز کند
[ترجمه گوگل]تماس گیرنده می تواند از طریق این رابط از مسیر غیر مستقیم استفاده کند

9. These adjectives mean disposed to or marked by indirection or deviousness in the gaining an end.
[ترجمه ترگمان]این صفات از روی عمد یا روی عمد و یا روی عمد آن را در دست خود قرار داده بودند
[ترجمه گوگل]این صفت ها به معنای قرار دادن یا نشان دادن به صورت غیر مستقیم یا ناهموار در رسیدن به پایان است

10. Or is it an unnecessary level of indirection?
[ترجمه ترگمان]یا این یک سطح غیر ضروری از indirection است؟
[ترجمه گوگل]آیا این یک سطح غیر ضروری جهت هدایت است؟

11. This use of hostingRedirector is called simple indirection.
[ترجمه ترگمان]این استفاده از hostingRedirector به نام indirection ساده نامیده می شود
[ترجمه گوگل]این استفاده از hostingRedirector به نام ساده ساده نامیده می شود

12. He tried to find out by indirection.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد رد و بدل راه خود را پیدا کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با بی احترامی متوجه شود

13. Politics is marginal, but literature moves along by indirection.
[ترجمه ترگمان]سیاست حاشیه ای است، اما ادبیات با indirection حرکت می کند
[ترجمه گوگل]سیاست حاشیه ای است، اما ادبیات به صورت غیر مستقیم حرکت می کند

14. The two functions represent a layer of indirection which is necessary to support classes that are not Copy Constructible by default.
[ترجمه ترگمان]این دو تابع، یک لایه از indirection را نشان می دهند که برای حمایت از کلاس هایی که به طور پیش فرض کپی نمی شوند، ضروری است
[ترجمه گوگل]این دو توابع نشان دهنده یک لایه ای غیر مستقیم است که لازم است برای پشتیبانی از کلاس هایی که به طور پیش فرض Copy Constructible نیستند

15. The dereference operator is also known as the indirection operator.
[ترجمه ترگمان]عملگر dereference نیز به عنوان اپراتور indirection شناخته می شود
[ترجمه گوگل]اپراتور Dereference نیز به عنوان اپراتور هدایت نامیده می شود

She hated diplomatic indirections.

او از حقه‌بازی‌های دیپلماتیک بیزار بود.



کلمات دیگر: