کلمه جو
صفحه اصلی

espial


معنی : دیدبانی، جاسوسی
معانی دیگر : مشاهده، دیدن، دیده بانی، مکاشفه، دریابش، توجه، مراقبت

انگلیسی به فارسی

مراقبت، دیدبانی، جاسوسی


espial، دیدبانی، جاسوسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of spying or observing.

(2) تعریف: the state of being espied or observed.

• detection; act of catching sight of something; act of detecting something; act of spying

مترادف و متضاد

دیدبانی (اسم)
espial

جاسوسی (اسم)
intelligence, espial, espionage

جملات نمونه

1. he came down from his place of espial
او از محل دیدبانی خود پایین آمد.

2. Train their espial ability and abstract epitome ability.
[ترجمه ترگمان]توانایی espial و توانایی خلاصه انتزاعی را آموزش دهید
[ترجمه گوگل]توانایی اسپویل و توانایی انتزاعی خود را آموزش دهید

3. At the same time, through his acute espial, decisive realism, he reflected the change of the society truly.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، از طریق espial شدید، رئالیسم قاطع، تغییر جامعه را به طور واقعی منعکس کرد
[ترجمه گوگل]در همان زمان، از طریق espial حاد خود، واقع گرایی قاطع، او تغییرات واقعی جامعه را منعکس کرد

4. Espial:The act of watching or observing; observation.
[ترجمه ترگمان]عمل نگاه کردن یا نگاه کردن است
[ترجمه گوگل]Espial: عمل تماشای یا مشاهده؛ مشاهده

5. Wide industry adoption (OSGi -- see http://www. osgi. org -- Espial, Echelon).
[ترجمه ترگمان]پذیرش صنعت گسترده (OSGi - مراجعه به http: \/ \/ www osgi org، -، Echelon)
[ترجمه گوگل]پذیرش صنعت گسترده (OSGi - http: // www osgi org - Espial، Echelon)

6. You will have a bit espial to see how the temperature change.
[ترجمه ترگمان]شما کمی espial خواهید داشت تا ببینید چگونه دما تغییر می کند
[ترجمه گوگل]برای دیدن تغییرات درجه حرارت، کمی دقت کنید

7. When the waggon had passed on, Gabriel withdrew from his point of espial.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گاری عبور کرد، گابریل از محل دیدبانی خود بیرون آمد
[ترجمه گوگل]گابریل هنگامی که واگن برداشته بود، از نقطه اوج خود عقب نشست

He came down from his place of espial.

او از محل دیدبانی خود پایین آمد.



کلمات دیگر: