کلمه جو
صفحه اصلی

perversity


معنی : انحراف، بدراهی، کژی، منحرف بودن
معانی دیگر : گمراهی، ضلالت، کژراهی، تباهی، لجبازی، خیره سری، نافرمانی، لجاجت

انگلیسی به فارسی

منحرف بودن، انحراف، کژی، بدراهی


انحراف، کژی، منحرف بودن، بدراهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: perversities
• : تعریف: the quality or condition, or an instance, of being perverse.

• aberrancy, deviancy; distortedness, abnormality; stubbornness, obstinacy
someone who shows perversity deliberately does things that are unreasonable.

مترادف و متضاد

انحراف (اسم)
aberrance, deviation, deflection, departure, aberration, perversion, deviance, inclination, leaning, trepan, perturbation, digression, skew, offset, slope, leeway, corruption, deflexion, refraction, fall-off, detour, deviancy, invert, perversity, yaw

بدراهی (اسم)
perversion, perversity

کژی (اسم)
perversity

منحرف بودن (اسم)
perversity

جملات نمونه

1. She's marrying him out of sheer perversity.
[ترجمه ترگمان]او دارد با او ازدواج می کند
[ترجمه گوگل]او از ناسازگاری عادلانه با او ازدواج می کند

2. Max refused the money out of sheer perversity.
[ترجمه ترگمان]مکس پول را از انحراف محض رد کرد
[ترجمه گوگل]حداکثر پول را از انحراف محض رد کرد

3. He refused to attend out of sheer perversity.
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد به انحراف محض شرکت کند
[ترجمه گوگل]او حاضر نبود از شر انزجار بی خبر باشد

4. With a perversity that the pest has become known for, the gypsy moth came roaring back a couple of years later.
[ترجمه ترگمان]حشره کولی نیز چند سال بعد غرش کنان از خانه بیرون آمد
[ترجمه گوگل]با نومیدی بودن این آفت، شناخته شده است، پس از گذشت چند سال، دچار کولیت می شود

5. The reasons for this apparent perversity are probably now lost to us for all time.
[ترجمه ترگمان]شاید هم اکنون این انحراف آشکار برای همه ما از دست رفته باشد
[ترجمه گوگل]دلایل این ناهنجاری ظاهری احتمالا برای همیشه برای ما از دست رفته است

6. My perversity had seemed to me amusing.
[ترجمه ترگمان]perversity من به نظر من سرگرم کننده می آمد
[ترجمه گوگل]نومیدی من به نظر من سرگرم کننده بود

7. Or words are preserved, perhaps through some occupational perversity, that mix totally inconsistent meanings.
[ترجمه ترگمان]و یا کلمات حفظ می شوند، شاید از طریق برخی perversity حرفه ای، آن معانی کاملا متناقض را مخلوط می کنند
[ترجمه گوگل]و یا کلمات حفظ شده، شاید از طریق برخی از انحرافات شغلی، که کاملا معنی نامشروع را مخلوط می کند

8. Out of sheer perversity, the thinking human seems impelled to say something contrary to whatever received opinion has been yelling at him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که انسان خیال می کند بر خلاف آنچه به نظر می رسد، بر خلاف آنچه به نظر می رسد، بر او نعره کشیده باشد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که انسانی فکری به نظر میرسد که چیزی خلاف آن چیزی است که به نظر میرسد، فریب خورده است

9. Strange bedfellows Adversity - or is it perversity? - certainly makes strange bedfellows.
[ترجمه ترگمان]چه چیز عجیبی است؟ به طور قطع ارتباط عجیب و غریب برقرار می کند
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب bedfellows آزار و اذیت - یا آن جنجال آفرین است؟ - قطعا bedfellows عجیب و غریب می سازد

10. It's also the logical result of the extreme perversity of a system whose sole aim is to increase market share.
[ترجمه ترگمان]همچنین نتیجه منطقی انحراف شدید یک سیستم است که تنها هدف آن افزایش سهم بازار است
[ترجمه گوگل]این نیز نتیجه منطقی از ناهماهنگی شدید یک سیستم است که تنها هدف آن افزایش سهم بازار است

11. Fetishism also derives from the early polymorphous perversity of infant sexuality.
[ترجمه ترگمان]fetishism همچنین از معمای چند ملیتی تمایلات جنسی نوزاد نیز ناشی می شود
[ترجمه گوگل]فتیشیسم همچنین از انحراف چند مورف جنسی جنس نوزاد تشکیل شده است

12. It was aware of being a scene of perversity, it knew its own despair.
[ترجمه ترگمان]می دانست که این عمل او را از خود بی خود می کند، و از این امر آگاه بود
[ترجمه گوگل]آن را از صحنه انحراف آگاه بود، آن را می دانست ناامیدی خود را

13. The best of us have a spice of perversity in us.
[ترجمه ترگمان] بهترین ما یه ادویه از perversity داریم
[ترجمه گوگل]بهترین ما یک جادوگر جنجالی در ماست

14. It would be wrong to continue out of perversity.
[ترجمه ترگمان]این کار غلط است
[ترجمه گوگل]اشتباه نکنید که از انحراف بیفتد


کلمات دیگر: