کلمه جو
صفحه اصلی

honeyed


معنی : عسلی
معانی دیگر : عسل مانند، شیرین، مهرآمیز، پر از عسل، عسل پوش، عسل دار، مهرآمیز honeyed words حرفهای شیرین

انگلیسی به فارسی

پر از عسل، عسل پوش، عسلدار، عسلی


عسلمانند، شیرین، مهرآمیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: endearing, flattering, or ingratiating; sugary.

- honeyed phrases
[ترجمه ترگمان] عبارات شیرین و شیرین
[ترجمه گوگل] عبارات عاشقانه

(2) تعریف: sweet and smooth; melodious; mellifluous.

- a honeyed soprano voice
[ترجمه ترگمان] صدای بلند بلند و شیرین
[ترجمه گوگل] صدای سوپرانو عاشق

(3) تعریف: containing honey.

- honeyed cakes
[ترجمه ترگمان] کیک عسلی
[ترجمه گوگل] کیک عسلی

• sweetened with honey; containing honey
if someone speaks honeyed words or speaks with a honeyed voice, what they say is soft and pleasant to listen to, although it is often untrue.

مترادف و متضاد

عسلی (صفت)
yellow, mellifluous, mellifluent, honey-colored, honeyed, melliferous, honey-coloured, honey-like

sweetened


Synonyms: cajoling, candied, dulcet, flattering, ingratiating, sugarcoated, sugary


جملات نمونه

1. honeyed words
حرف های شیرین

2. This is a wonderful wine - honeyed and rich without being remotely cloying.
[ترجمه ترگمان]این یک شراب عالی است - در حالی که ثروتمند و ثروتمند است بدون این که از راه دور (از راه دور)جان سالم به در ببرد
[ترجمه گوگل]این یک شراب فوق العاده است - عادت و ثروتمند بدون اینکه از لحاظ اقتصادی از راه دور بپزد

3. His gentle manner and honeyed tones reassured Andrew.
[ترجمه ترگمان]آهنگ ملایم و نرم و نرم او شاهزاده آندره را آرام کرد
[ترجمه گوگل]آرامش و آرامش او اندرو را تضمین کرد

4. The walls are made of a honeyed stone.
[ترجمه ترگمان] دیوارها از یه سنگ honeyed ساخته شدن
[ترجمه گوگل]دیوارها از یک سنگ عسل ساخته شده اند

5. Honeyed words may deceive people of some time, but they cannot stand the test of time and practice.
[ترجمه ترگمان]کلمات honeyed ممکن است مردم را فریب دهند، اما نمی توانند آزمون زمان و عمل را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]کلمات عاشقانه ممکن است برخی از مردم را فریب دهند، اما آنها نمیتوانند آزمایش زمان و عمل را تحمل کنند

6. She spoke in honeyed tones.
[ترجمه ترگمان]او با لحن شیرین و شیرین حرف می زد
[ترجمه گوگل]او در تنهای تنهایی صحبت کرد

7. I could smell the honeyed ripeness of melons and peaches.
[ترجمه ترگمان]می توانستم رایحه عسلی و هلو و هلو را حس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم شیرینی شیرینی خربزه خربزه و هلو را بویید

8. Miss Verrett sang in a honeyed, seductive tone.
[ترجمه ترگمان]خانم Verrett با صدای شیرین و اغوا کننده ای آواز می خواند
[ترجمه گوگل]خانم Verret آواز خوشی داشت

9. He is reduced to wooing her with honeyed words on behalf of his handsome but tongue-tied young friend.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر این که با کلمات شیرین و شیرین از طرف دوست جوانش به او عشق می ورزد، او را تحت تاثیر قرار داده
[ترجمه گوگل]او از جانب دوست جوانش دوست داشتنی و دوست داشتنی او، با کلمات عجیب و غریب به او خیره شده است

10. Oh, he remembered honeyed, frail evenings walking in the walled grounds of the orphanage.
[ترجمه ترگمان]اوه، به یاد شب هایی افتاد که در محوطه قلعه پرسه می زد
[ترجمه گوگل]او، اوقات شب عروسی، شبهای شلوغ را که در محوطه دیوارهای یتیم خانه راه می رفت، به یاد می آورد

11. She pushed back the warm honeyed tendrils of her hair from her neck, allowing a tantalising breeze to fan her skin.
[ترجمه ترگمان]او حلقه های گرم و شیرین موی او را از گردنش عقب کشید و به یک باد آزار دهنده اجازه داد تا از پوست او خوشش بیاید
[ترجمه گوگل]او او را از گردن او تیزهوشان گرم از موهای خود محروم کرد، و اجازه می داد یک نسیم خیره کننده برای فدا کردن پوست او باشد

12. We sniffed the honeyed air.
[ترجمه ترگمان]ما هوای شیرین و شیرین را بو کشیدیم
[ترجمه گوگل]ما هوای عجیب را ریز کردیم

13. Their honeyed words are nothing but bait to hook the fish.
[ترجمه ترگمان]کلمات شیرین آن ها چیزی جز طعمه برای قلاب کردن ماهی ها نیستند
[ترجمه گوگل]کلمات عاشقانه آنها چیزی جز طعمه برای کشیدن ماهی نیستند

14. He did not bumble for the honeyed words of the landlord.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر کلمات شیرین of گوش نکرد
[ترجمه گوگل]او برای کلمات عاشق صاحبخانه شبیه نیست

honeyed words

حرفهای شیرین



کلمات دیگر: