کلمه جو
صفحه اصلی

memoirs


معنی : خاطرات، خاطرات گذشته

انگلیسی به فارسی

خاطرات، خاطرات گذشته


انگلیسی به انگلیسی

• recorded memories, autobiography, account of one's personal life and experiences

مترادف و متضاد

خاطرات (اسم)
thoughts, memoirs

خاطرات گذشته (اسم)
memoirs

جملات نمونه

1. he wrote his presidency memoirs in two volumes
او شرح وقایع دوران تصدی ریاست جمهوری خود را در دو جلد نوشت.

2. She plans to write her memoirs.
[ترجمه ترگمان] اون میخواد خاطراتش رو بنویسه
[ترجمه گوگل]او قصد دارد خاطرات خود را بنویسد

3. He published his memoirs on the Second World War.
[ترجمه ترگمان]وی خاطرات خود را در جنگ جهانی دوم منتشر کرد
[ترجمه گوگل]او خاطرات خود را درباره جنگ جهانی دوم منتشر کرد

4. She's decided to write her memoirs to set the record straight once and for all.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفته بود خاطراتش را برای یک بار و برای همیشه تنظیم کند
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت خاطرات خود را برای ثبت یک بار و همیشه برای همیشه آماده کند

5. Numerous attempts to persuade him to write his memoirs came to nought.
[ترجمه ترگمان]تلاش های متعددی برای متقاعد کردن وی به نوشتن خاطرات او به هیچ وجه came
[ترجمه گوگل]تلاش های متعدد برای متقاعد کردن او برای نوشتن خاطرات خود، به کمبود رسید

6. In his memoirs, De Gaulle wrote that he had come to London determined to save the French nation.
[ترجمه ترگمان]در خاطرات او دو گل نوشت که به لندن آمده است تا ملت فرانسه را نجات دهد
[ترجمه گوگل]دالول در خاطرات خود نوشت که او به لندن متعهد است تا ملت فرانسه را نجات دهد

7. She describes in her memoirs how she coped with her mother's death.
[ترجمه ترگمان]او در خاطراتش توضیح می دهد که چگونه با مرگ مادرش کنار آمده است
[ترجمه گوگل]او در خاطرات خود توضیح می دهد که چگونه با مرگ مادرش مقابله کرد

8. The retired actress is writing her memoirs.
[ترجمه ترگمان]این هنرپیشه بازنشسته در حال نوشتن خاطرات خود است
[ترجمه گوگل]بازیگر بازنشسته خاطرات خود را نوشت

9. The publication of her memoirs is scheduled for the autumn.
[ترجمه ترگمان]انتشار خاطرات او برای پاییز برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]انتشار خاطرات او برای پاییز برنامه ریزی شده است

10. Waugh's first volume of memoirs dealt with his childhood and youth.
[ترجمه ترگمان]نخستین کتاب خاطرات مربوط به دوران کودکی و جوانی وی بود
[ترجمه گوگل]اولین جلد خاطرات وو با دوران کودکی و جوانانش در ارتباط بود

11. The memoirs stand up well to cross-checking with other records.
[ترجمه ترگمان] خاطرات خوب پیش میره … … و با سوابق دیگه چک میشه
[ترجمه گوگل]خاطرات به خوبی با چک کردن سوابق با دیگران پشت سر گذاشته می شوند

12. She amassed her papers for her memoirs.
[ترجمه ترگمان] مدارک اون رو به خاطر خاطراتش جمع کرده
[ترجمه گوگل]او مقالات خود را برای خاطرات خود جمع آوری کرد

13. Now 'Realms Of Strife', his second volume of memoirs, is available too.
[ترجمه ترگمان]حالا، قلمرو Strife، دومین جلد از خاطرات، در دسترس است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر 'Realms of Strife'، دومین جلسه خاطراتش نیز در دسترس است

14. The paper published some short excerpts from Mandela's memoirs.
[ترجمه ترگمان]این مقاله گزیده ای از خاطرات ماندلا را منتشر کرد
[ترجمه گوگل]این مقاله گزیدهای کوتاه از خاطرات ماندلا را منتشر کرد

15. Lady Thatcher had just published her memoirs.
[ترجمه ترگمان]لیدی تا چر فقط خاطراتش را منتشر کرده بود
[ترجمه گوگل]لیدی تاچر تازه خاطرات خود را منتشر کرده است

پیشنهاد کاربران

Noun - plural :
خود زندگی نامه
کتاب، مقاله، نوشته و . . . که فردی درباره ی زندگی خودش می نویسد.
Autobiography

نکته: اختلاف و تفاوت ظریفی بین دو کلمه ی memoirs و autobiography وجود دارد و آن این است که: memoirs بیشتر درباره ی بخش خاصی از زندگی فرد نوشته می شود ( مثلا درباره ی دوران خردسالی وی ) اما autobiography درباره ی کل زندگی فرد ( از تولد تا مرگ ) نوشته می شود.


کلمات دیگر: