کلمه جو
صفحه اصلی

limousine


معنی : خودروسواری بزرگ، اتومبیل کالسکهای
معانی دیگر : لیموزین (اتومبیل سواری بزرگ و مجلل ویژه ی عروس و داماد یا دولت مردان و غیره)

انگلیسی به فارسی

اتومبیل کالسکه ای، خودروسواری بزرگ


لیموزین، خودروسواری بزرگ، اتومبیل کالسکهای


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, luxurious, private automobile, often driven by a chauffeur.

(2) تعریف: a small bus or van used to carry passengers to and from an airport, train station, hotel, or the like.

• limo, large and luxurious automobile which is often driven by a chauffeur
a limousine is a very comfortable car. limousines are usually driven by a chauffeur and are used by rich or important people.

مترادف و متضاد

خودرو سواری بزرگ (اسم)
limousine

اتومبیل کالسکه ای (اسم)
limousine

جملات نمونه

1. As company director, she has a chauffeur-driven limousine to take her everywhere.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مدیر شرکت، او یک لیموزین رانندگی دارد که همه جا او را بگیرد
[ترجمه گوگل]به عنوان مدیر شرکت، او یک لیموزین راننده راننده دارد تا همه جا او را بگیرد

2. A limousine swept her along the busy freeway to the airport.
[ترجمه ترگمان]لیموزین او را در بزرگراه شلوغ به طرف فرودگاه برد
[ترجمه گوگل]یک لیموزین در کنار اتوبان مشغول به فرودگاه رفت

3. They walked back to the waiting limousine.
[ترجمه رها] آنها به انتظار لیموزین، برگشتند.
[ترجمه ترگمان]به طرف لیموزین منتظر بازگشت
[ترجمه گوگل]آنها به لیموزین منتظر بازگشتند

4. The newly-weds set off in a chauffeur-driven limousine.
[ترجمه ترگمان]و بعد از ازدواج با یک لیموزین رانندگی، ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]تازه کارهای زنانه در یک خودروی لیموزین هدایت می شود

5. She got a limousine by herself.
[ترجمه ترگمان] اون خودش یه لیموزین داره
[ترجمه گوگل]او یک لیموزین خود را داشت

6. We arrived in fine style in a hired limousine.
[ترجمه ترگمان]ما با یک لیموزین کرایه ای به سبک زیبای وارد شدیم
[ترجمه گوگل]ما در یک سبک لیموزین استخدام شده ایم

7. He began to insist upon a bullet-proof limousine, just for peace of mind.
[ترجمه ترگمان]او شروع به اصرار بر روی یک لیموزین ضد گلوله کرد، درست به خاطر آرامش فکری
[ترجمه گوگل]او شروع به اصلاح یک لیموزین ضد گلوله، فقط برای صلح از ذهن

8. The limousine was driven by a chauffeur in uniform.
[ترجمه ترگمان]راننده لیموزین با یک راننده در حال رانندگی بود
[ترجمه گوگل]لیموزین توسط یک راننده خودرو در یک رانندگی رانده شد

9. He would be picked up by a limousine in the morning.
[ترجمه ترگمان]صبح ها توسط یک لیموزین انتخاب می شد
[ترجمه گوگل]او صبح با یک لیموزین برداشت می شود

10. CEOs often enjoy company-paid club memberships, a limousine with driver, and other amenities.
[ترجمه ترگمان]مدیران عامل اغلب از عضویت در کلوپ، لیموزین با راننده و امکانات رفاهی دیگر لذت می برند
[ترجمه گوگل]مدیران اجرایی اغلب از عضویت در باشگاه پرداخت شده با شرکت، لیموزین با راننده و سایر امکانات لذت می برند

11. Jasper and I went to the limousine, and Jasper asked the better-looking bartender for two glasses of red wine.
[ترجمه ترگمان]جا سپر و من به طرف لیموزین رفتیم و جا سپر از متصدی بار که برای دو لیوان شراب قرمز استفاده می کرد، سوال کرد
[ترجمه گوگل]جاسپر و من به لیموزین رفتیم، و جاسپر از بارناه بهتر به دنبال دو لیوان شراب قرمز پرسید

12. She has a chauffeur-driven limousine.
[ترجمه ترگمان]اون یه لیموزین رانندگی رانندگی داره
[ترجمه گوگل]او یک لیموزین راننده راننده دارد

13. A drive in a limousine is passed by silent vote.
[ترجمه ترگمان]رانندگی در یک لیموزین با رای خاموش گذشت
[ترجمه گوگل]رانندگی در لیموزین توسط رای گیری سکوت منتقل می شود

14. One couple mooned the President's limousine as it drove past.
[ترجمه ترگمان]یکی دو نفر از لیموزین رئیس جمهور بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر لاموزین رئیس جمهور را به عنوان گذشته از گذشته

پیشنهاد کاربران

لیمِ زین
A very large, expensive , and comfortable car, driven by someone who is paid to drive


کلمات دیگر: