کلمه جو
صفحه اصلی

infantryman


معنی : سرباز پیاده
معانی دیگر : پیاده، سرباز پیاده، پیاده

انگلیسی به فارسی

سرباز پیاده، پیاده


پیاده نظام، سرباز پیاده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: infantrymen
• : تعریف: a soldier in the infantry; foot soldier.

• foot soldier, member of the infantry (military)
an infantryman is a soldier in an infantry regiment.

مترادف و متضاد

سرباز پیاده (اسم)
dogface, infantryman, foot soldier, paddle foot

جملات نمونه

1. The Prussian infantryman clapped his hands to his sword-whipped face, trying to cram his eyes back into their sockets.
[ترجمه ترگمان]سرباز Prussian پرو سی دستش را به صورت sword کوبید و سعی کرد چشمانش را در حدقه فرو کند
[ترجمه گوگل]پیاده نظام پروس دستان خود را به صورت شلاق زده اش چسبانده و سعی می کند چشمان خود را به سوکت های خود برساند

2. This warned the inhabitants that the average infantryman, in spite of his glamorous uniform, was lowly paid and impecunious.
[ترجمه ترگمان]این امر به ساکنان هشدار داد که هر سرباز پیاده ای که به رغم اونیفورم پر زرق و برقش، ناچیز و ناچیز بود، به مردم هشدار داد
[ترجمه گوگل]این به ساکنان هشدار داد که متوسط ​​پیاده نظام، به رغم لباس پر زرق و برق او، کم هزینه و غیرقابل پرداخت بود

3. The basic load was 200 rounds for each infantryman.
[ترجمه ترگمان]بار اصلی برای هر سرباز پیاده ای ۲۰۰ دور بود
[ترجمه گوگل]بار اساسی 200 پیپ برای هر پیاده نظام بود

4. Specifically they are looking for the Combat Infantryman Badge, one of the most prized possessions of a foot soldier.
[ترجمه ترگمان]به ویژه آن ها به دنبال جنگ infantryman Badge، یکی از the دارایی های یک سرباز پیاده هستند
[ترجمه گوگل]به طور خاص آنها به دنبال علامت پیاده نظام مبارزه، یکی از ارزشمندترین دارایی های یک سرباز پا هستند

5. The single dead Prussian infantryman, his uniform already looted of food and coins, lay by the bridge.
[ترجمه ترگمان]سرباز مرده پروس، که اونیفورم خود را از دست داده بود، از روی پل افتاده بود
[ترجمه گوگل]پیاده نظام پیروی مرده یونانی، لباس خود را از قبل از غذا و سکه ها از دست داده است

6. To an infantryman, military operations in urbanized terrain (MOUT) involves some form. of breaking down a door and spraying a room with machine guns.
[ترجمه ترگمان]برای یک سرباز پیاده نظام، عملیات نظامی در مناطق شهری (mout)شامل نوعی از اشکال می شود که یک در را بشکند و یک اتاق را با مسلسل مخلوط کند
[ترجمه گوگل]عملیات نظامی در زمین های شهری (MOUT) به یک پیاده نظام شامل برخی از انواع است از شکستن یک درب و اسپری اتاق با اسلحه

7. One infantryman had a rifle with a scope and could pick off enemy soldiers at quite a distance.
[ترجمه ترگمان]یک سرباز سوار یک تفنگ داشت و می توانست از فاصله دور سربازان دشمن را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]یک پیاده نظام دارای یک تفنگ با محدوده بود و می تواند سربازان دشمن را در فاصله ای کامل از بین برد

8. Union soldiers ; Federal forces; a Federal infantryman.
[ترجمه ترگمان]سربازان اتحادیه، نیروهای فدرال؛ یک سرباز بازنشسته فدرال
[ترجمه گوگل]سربازان اتحادیه؛ نیروهای فدرال؛ یک پیاده نظام فدرال

9. a 24-year-old,single infantryman from Tennessee on his first deployment, offered oneperspective.
[ترجمه ترگمان]یک سرباز ۲۴ ساله، یک سرباز پیاده نظام از تنسی در اولین استقرار خود، oneperspective را پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل]یک پیپتین 24 ساله از تنسی در اولین استقرار خود، یک چشم انداز ارائه داد

10. The U. S. infantryman, while requiring far too luxurious logistical support, put up a nice fight in France; he was fresh well-fed, and unscarred by battle.
[ترجمه ترگمان]U اس سرباز پیاده ای که به پشتیبانی لجستیکی بیش از حد نیاز داشت، یک نبرد خوب در فرانسه برپا کرد؛ او به خوبی تغذیه شد، و به مبارزه پرداخت
[ترجمه گوگل]پیاده نظام U S, در حالی که نیاز به پشتیبانی بیش از حد لوکس از لجستیک، مبارزه خوبی در فرانسه است؛ او تازه تغذیه کرد و نبردی نداشت

11. I was supposed to become an infantryman.
[ترجمه ترگمان]من قرار بود سرباز infantryman بشم
[ترجمه گوگل]من قصد داشتم پیاده نظام باشم

12. He is an Army infantryman whose unit is being shipped off to the war in Iraq later this month.
[ترجمه ترگمان]او یک سرباز پیاده نظام ارتش است که واحد آن در اواخر این ماه به جنگ عراق فرستاده می شود
[ترجمه گوگل]او یک پیاده نظام ارتش است که واحد آن در ماه جاری به عراق در جنگ عراق فرستاده می شود

13. This withdrawn infantryman had denounced the Christmas Truce of December 19 when British and German soldiers fraternized for a day.
[ترجمه ترگمان]این سرباز پیاده نظام پس از پیروزی روز ۱۹ دسامبر زمانی که سربازان بریتانیایی و آلمانی به مدت یک روز دست برادری به یکدیگر دادند، این پیمان کریسمس را محکوم کرده بود
[ترجمه گوگل]این پیاده نظام پیروز شدۀ قیام کریسمس 19 دسامبر که سربازان بریتانیایی و آلمانی برای یک روز برادرزاده بودند محکوم کردند

14. Some speculated he was shot by an infantryman who had stumbled upon him during mop-up operations.
[ترجمه ترگمان]برخی حدس می زنند که او توسط یک سرباز پیاده ای که در طی عملیات های پاک سازی به او حمله کرده بود مورد اصابت گلوله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها حدس زدند که او توسط یک اسیر پیاده نظام که بر او در طی عملیات خلع سلاح شکسته بود، ضرب و شتم شد

پیشنهاد کاربران

a soldier who fights on foot. Ox

پیاده نظام


کلمات دیگر: