کلمه جو
صفحه اصلی

esoteric


معنی : محرمانه، رمزی، مبهم، سری، داخلی، مشکوک، درونی
معانی دیگر : (در مورد فکر و نوشته و غیره - قابل درک توسط عده ی معدودی از خواص) رمزگونه، پرخیده، پر ایما و اشاره، غامض، خودمانی، مستور، پوشیده، (در برابر: ناپرخیده، عمومی exoteric)، دشوار، مشکل (از نظر فهم)

انگلیسی به فارسی

ترسناک، رمزی، محرمانه، مبهم، سری، درونی، مشکوک، داخلی


محرمانه، سری، رمزی، درونی، داخلی، مبهم، مشکوک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: esoterically (adv.)
(1) تعریف: understood or known only by a few persons who have special training, access, or interests.
مشابه: arcane, rarefied

- He wrote a book on the esoteric topic of how to grow ornamental onions.
[ترجمه امیرحسین] او کتابی در مورد موضوع مبهم چگونگی پرورش پیازهای زینتی نوشت.
[ترجمه ترگمان] او در مورد چگونگی پرورش پیاز زینتی کتابی نوشت
[ترجمه گوگل] او یک کتاب در مورد موضوع تئوری از نحوه رشد پیاز های زینتی نوشت

(2) تعریف: intended for a select few; secret; private.
مشابه: arcane

• private, confidential; meant only for the initiated or the select few
something that is esoteric is understood by only a small number of people who have a special knowledge or interest in the subject; a formal word, used showing disapproval.

مترادف و متضاد

محرمانه (صفت)
tete-a-tete, secret, surreptitious, private, arcane, confidential, closed, esoteric, backstage, hush-hush

رمزی (صفت)
secret, mystic, allegorical, figurative, coded, symbolic, encoded, cryptic, esoteric, undercover, backstairs, furtive, occult, emblematic, runic

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

سری (صفت)
back-door, cryptic, arcane, esoteric, classified, secretive, undercover, mysterious, occult, hush-hush

داخلی (صفت)
territorial, esoteric, innate, ben, internal, interior, inner, indoor, inward

مشکوک (صفت)
uncertain, esoteric, questionable, suspicious, doubtful, fishy, dubious, shady, dubitable, precarious, vacillatory, skeptic

درونی (صفت)
esoteric, innate, internal, interior, inner, indoor, inward, inmost, intestine, endogenous, innermost, subjective, midland, pectoral

mysterious, obscure


Synonyms: abstruse, acroamatic, arcane, cabalistic, cryptic, deep, Delphic, heavy, hermetic, hidden, inner, inscrutable, mystic, mystical, occult, Orphic, private, profound, recondite, secret, Sibylline


Antonyms: common, familiar, known, obvious, public, unmysterious


جملات نمونه

1. an esoteric plan
نقشه ی محرمانه

2. some of his predictions are so esoteric that only a few of his followers understand their meaning
برخی از پیشگویی های او آنقدر غامض است که فقط معدودی از پیروانش معنی آن را می فهمند.

3. There are indications that his esoteric popularity may be ebbing.
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه محبوبیت درونی او در حال فروکش کردن است
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که محبوبیت غم انگیز آن ممکن است از بین رفته باشد

4. Some words are really too esoteric for this dictionary.
[ترجمه ترگمان]برخی کلمات واقعا برای این فرهنگ لغت خیلی محرمانه هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از لغات واقعا برای این فرهنگ لغت گرایانه هستند

5. He has an esoteric collection of old toys and games.
[ترجمه ترگمان]او مجموعه ای از اسباب بازی های قدیمی و بازی های قدیمی دارد
[ترجمه گوگل]او مجموعه ای از اسرار آمیز از اسباب بازی های قدیمی و بازی ها دارد

6. This is fallacious, as a study of esoteric teachings soon makes clear.
[ترجمه ترگمان]این درست نیست، چون مطالعه تعالیم رمزی به زودی روشن می شود
[ترجمه گوگل]این اشتباه است، به عنوان یک مطالعه از تعالیم مکتوب به زودی روشن می شود

7. This, indeed, is the central truth which esoteric training seeks constantly to inculcate into the candidate for esoteric development.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت مرکزی است که آموزش محرمانه به دنبال القای مداوم به فرد برای توسعه درونی است
[ترجمه گوگل]این در واقع، حقیقت مرکزی است که آموزش مضامینی به طور مداوم برای کاندید شدن برای توسعه تئاتری تلاش می کند

8. Kelly took dance out of the esoteric realm of swans and princes and tutus.
[ترجمه ترگمان]کلی از قلمرو درونی قوها و شاهزادگان و tutus بیرون آمد
[ترجمه گوگل]کلی از قلمرو اسرارآمیز قوها و شاهزادگان و توتون خارج شد

9. This is an esoteric law which can explain much to those capable of noting its real significance.
[ترجمه ترگمان]این یک قانون محرمانه است که می تواند بسیاری از افراد قادر به ذکر اهمیت واقعی آن را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]این یک قانون اسرار آمیز است که می تواند به کسانی که بتوانند اهمیت واقعی خود را ذکر کنند بسیار توضیح داده شود

10. The number is highly significant in all esoteric teachings.
[ترجمه ترگمان]این تعداد در تمام تعالیم رمزی بسیار قابل توجه است
[ترجمه گوگل]این تعداد در همه تعالیم مکتوب بسیار قابل توجه است

11. Its esoteric meaning is of the domain of the scholar rather than the layman - of the initiate rather than the priest.
[ترجمه ترگمان]معنای درونی آن، فراتر از یک فرد غیر عادی است تا کشیش
[ترجمه گوگل]معنای مبهوت کننده آن، دامنهی محقق به جای عاملی است - آغازگر و نه کشیش

12. The passage from esoteric scientific theory into everyday discourse describes the prototype of objectification.
[ترجمه ترگمان]گذر از نظریه علمی رمزی به گفتمان روزمره، نمونه اولیه of را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]گذار از نظریه علمی تئوری به گفتمان روزمره نمونه اولیه عینی سازی را توصیف می کند

13. Esoteric Psychology sets out to make us aware of it, and then gradually to try to overcome it.
[ترجمه ترگمان]روان شناسی فرا هشیار باعث می شود که ما از آن آگاه شویم و سپس به تدریج سعی کنیم بر آن غلبه کنیم
[ترجمه گوگل]روانشناسی تئاتری می گوید که ما را از آن آگاه سازد و سپس به تدریج تلاش کند تا بر آن غلبه کند

14. However, it is only rarely that the more esoteric operations are ever used, particularly in programs compiled from high-level languages.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به ندرت پیش می آید که عملیات محرمانه بیشتری مورد استفاده قرار گیرد، به خصوص در برنامه هایی که از زبان های سطح بالا گردآوری شده اند
[ترجمه گوگل]با این حال، تنها به ندرت این است که عملیات مبهم تر از همیشه استفاده می شود، به ویژه در برنامه های جمع آوری شده از زبان های سطح بالا

Some of his predictions are so esoteric that only a few of his followers understand their meaning.

برخی از پیش‌گویی‌های او آن‌قدر پیچیده است که فقط تعداد کمی از پیروانش معنی آن را می‌فهمند.


an esoteric plan

نقشه‌ی محرمانه


پیشنهاد کاربران

باطنی

باطنی، درونی، تعلیمی

مخفیانه. سری

چیزی ک esoteric باشه عده کمی قادر به درک و فهمش هستن
مثلا:
the esoteric world of scientific supercomputing


کلمات دیگر: